باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...
باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...

جوان می کند

جوان می کند
...................


فکر کردن به تو جوان می کند مرا
جوان می کند
فکر کردن به تو
مرا.

خیال می کند
خیال می کند
فکر تو مرا
مرا که می برم
مرا که می درم
ببر..! ببر..!
فکر تو مرا.

فکر کردن به تو جوان می کند
فکر تو مرا.
مرا که می برم
مرا که می زنم
بزن..! بزن..!
جسم تو مرا..!

صدای های های هوی هوی تو
ناتوان می کند
ناتوان می کند
صدای تو مرا..!

آتشی که بر پولاد دمیده است
سرخ می کند
سرخ می کند
روح تو مرا..!
هوا که می کشم
هوا که می کشم
آتشت مرا..!
به تش..!  به تش..!
آتشت مرا..!

سرخی که بر پولاد نشسته است
داغ می کند
داغ می کند
قلب تو مرا..!

مرا که می برم
مرا که می درم
بدر..!  بدر..!
قلب تو مرا..!

روحی که بر تنت دمیده است
جوان می کند
جوان می کند
روح تو مرا..!
روحی که بر تنت دمیده است
دمیده است روحی که بر تنت
تنت...
تنت...
تنت...
جوان می کند
جوان می کند
تنت..! تنت..!
مرا...
مرا که جوان می کند
فکر و روح تو مرا...
مرا...
مرا...
مرا...
جوان می کند..!   جوان می کند..!
وجود تو
مرا...

.....................................
.....................................
تقدیم به اولین دیوانه ای که ساعت را ساخت
پاییز هشتاد و نه، آخر آبان ماه
........................................................
به تش یعنی: به آتش، آتش بزن. «تش در زبان پهلوی یعنی آتش.»ا

نظرات 2 + ارسال نظر
فری یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 10:24 ق.ظ http://fffery.blogsky.com/

قشنگ بود.

درنا یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 03:52 ب.ظ


دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دل ات را می بویند
روزگار غریبی ست نازنین
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند .
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوختْ بارِ سرود و شعر
فروزان می دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی ست نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است .
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابان اند بر گذرگاه ها مستقر
با کنده وساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست، نازنین
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه ها را بر دهان .
شوق را در پستوی خانه نهان بایدکرد
کباب قناری
بر اتش سوسن و یاس
روزگار غریب ست، نازنین
ابلیس پیروزْ مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد