تو باعث شدهای...
تو باعث شدهای که آدمی از
آدمی بهراسد.
تراشندهی آن گَنده بُتی تو
که مرا به وهن در برابرش به
زانو میافکنند.
تو جانِ مرا از تلخی و درد
آکندهای
و من تو را دوست داشتهام
با بازوهایم و در سرودهایم.
تو مهیبترین دشمنی مرا
و تو را من ستودهام،
رنج بردهام ای دریغ
و تو را
ستودهام.
... احمد شاملو ۱۳۶۳ |