باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...
باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...

جایگاه فلسفه شناختی در اندیشه‌ی فردریش ویلهلم نیچه

جایگاه فلسفه شناختی در اندیشه‌ی فردریش ویلهلم نیچه

 

دیباچه

فلسفه فردریش نیچه عمیقاً با فلسفه شناختی درهم آمیخته است، به‌ویژه از دریچه‌ی مفهومی که او به دیدگاه‌گرایی دارد. دیدگاه‌گرایی نیچه نشان می‌دهد که همه دانش‌ها منوط به دیدگاه‌های افراد است که توسط تجربیات، انگیزه‌ها و زمینه‌های فرهنگی منحصربه‌فرد آنها شکل می‌گیرد. این دیدگاه مفهوم حقیقت عینی را به چالش می‌کشد و در عوض پیشنهاد می‌کند که حقایق همیشه جزئی و مشروط به عوامل مختلف هستند.

درگیری نیچه با فلسفه شناختی به نقد او از متافیزیک سنتی و تأکید او بر ماهیت مجسم شناخت نیز گسترش می‌یابد. او دوگانه‌گرایی را به‌نفع دیدگاه مونیستی رد می‌کند؛ جایی که ذهن و بدن، به‌عنوان یکی دیده می‌شوند و آگاهی به‌عنوان برخاسته از فرآیندهای فیزیولوژیکی درک می‌شود. ایده‌های او مقدمه بحث‌های معاصر در علوم شناختی، به‌ویژه آن‌هایی که در مورد شناخت تجسم‌یافته و ماهیت پویای فعالیت عصبی هستند.

علاوه‌براین، اندیشه‌ی نیچه در مورد شناخت، به پروژه فلسفی بزرگتر او برای غلبه بر نیهیلیسم مرتبط است. او باور داشت که ارزش‌گذاری مجدد دانش انسان، برای پرداختن به گرایش‌های نیهیلیستی اروپای پس از مسیحیت ضروری است. بدبینی او نسبت به اراده بی‌قید و شرط به حقیقت، او را به کشف مدل‌های جایگزین شناختی سوق داد که هدفشان حقیقت به معنای سنتی نیست.

به‌طورخلاصه، فلسفه شناختی جایگاه قابل‌توجهی در اندیشه نیچه دارد، زیرا زیربنای نقد او از معرفت‌شناسی سنتی، درک او از ماهیت انسان، و پروژه فلسفی او برای ارزیابی مجدد و غلبه بر نیهیلیسم است. کمک‌های نیچه به فلسفه شناختی  ادامه مطلب ...

اشو زرتشت اولین ابر قهرمان و ابرانسان تاریخ


اشو زرتشت اولین ابر قهرمان و ابرانسان تاریخ  

  

  

 

اشو زرتشت اندیشمند، فیلسوف و پیامبر باستانی ایران زمین اولین کسی بود که اخلاق را در قالب نبرد بین نیک و بد ((اهورا مزدا و اهرمن)) به مثابه علت و نیروی اصلی در عالم می دانست. پس او باید اولین کسی بوده باشد که اخلاق را شناخته است. 

در آموزش های او راستگویی و دلیری از بزرگترین نشانه های ابرمردان بودند و خود وی نیز از راستگو ترین و دلیرترین اندیشمندان بود. و به همین دلیل است که شخصیت او رو در روی ایده آلیست های بزدلی قرار می گیرد که با دیدن واقعیت فرار می کردند. مردمان بزدل و ترسویی که یا در دل کوه‌ها پنهان شده بودند و دیو پرستی را برمی گزیدند و یا از روی خرافات به کارهای پوچ و بی فایده روی می آوردند . و برای خدایان خون خار دام‌ها و گاه فرزندانشان را قربانی می کردند.     

اما او بود که اخلاق را شناخت و برای شکوفایی خرد و نیروهای دیونیزوسی، که همان خصلت و روحیه‌ی اصلی عالم است، به مبارزه پرداخت. او همان آموزگار بزرگ است، کسی که ابرمرد را می آموزد و تاریخ را دگرگون می کند. او همان کسی است که ابرمردهایی همچون کورش بزرگ و داریوش بزرگ را می‌آموزد و به تاریخ  و اندیشه‌های خرد گرایانه ای که در آینده می‌آیند راه و رسم نشان می‌دهد. 

پس اگر او تا امروز زنده می بود و فرصت پیدا می کرد، ماهیت واقعی اخلاق جهان شمول، یعنی فساد و بیماری آن را ببیند، بنا به همان قدرت شناخت، راستگویی و دلیری اش اخلاق امروز را نابود می کرد و به فراسوی نیک و بد می رفت. 

مدرنیسم را نقد می کرد و علوم، هنر و حتی سیاست های مدرن را نیز از آن مستثنی نمی گذاشت. اخلاق سروران و بردگان را باز نویسی می کرد و به فراسوی نیک و بد قدم می گذاشت.  پس او باید آغاز زرتست دیگری شده باشد: زرتشت نیچه.!

او همان کسیست که اکنون در او تمامی ((اضداد)) در وحدتی بی سابقه به هم پیوسته اند . عالی ترین و پست ترین نیروهای حیاتی انسان ، شیرین ترین و ترسناک ترین آنها ، در او با قطعیتی نامیرا از فواره ی واحدی بیرون زده . 

او همان کسی است که ابرمرد را می آموزد و در این میان به طور مرموزی حالات یک ابرمرد را از خود نشان می دهد . او همان کسی است که حقیقت را می آفریند و مفهوم ابرمرد را به ((معنای هستی)) به بزرگترین واقعیت تبدیل می کند . واقعیتی که ضرورتا در فراسوی نیک و بد به دنیا می آید.