باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...
باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...

کتاب و سفرنامه‌ی «مسافرت در ارمنستان و ایران» به قلم "پیِر آمِده ژوبر"


چند روز قبل "رجب طیب اردوغان" رئیس جمهور ترکیه شعری خوند و حرف‌هایی زد که باعث شد قلب بیشتر ما ایرانی‌ها به درد بیاد. خیلی‌ از ما خشمگین شدیم و حتی بدتر از کاری که اردوغان انجام داده بود، بیشتر به این خاطر دلمون به درد اومد که سرزمینی که تا همین چند وقت قبل قدرت شماره یک خاورمیانه بود، حالا این‌قدر توسری‌خور و بیچاره شده که حتی سیاست‌مدار کمترینی مثل اردوغان هم به خودش اجازه‌ میده تا در مورد سرنوشت اون دخالت بکنه. حقیقت اینه که من هم مثل بسیاری می‌تونستم در برخورد با این موضوع از در فحاشی و ناسزا گفتن وارد بشم؛ ولی اگه این‌کار رو می‌کردم فقط نشونه‌ی ضعف من بود. برای همین هم شروع کردم به پژوهش و مطالعه در مورد  تاریخ آذربایجان، ایران و دلیل همه‌ی این بیچارگی‌ها؛ این‌طوری حداقل برای خود من روشن می‌شد که چرا امروز به این جا رسیدیم و کار به جایی رسیده که هر ننه‌قمری به خودش اجازه می‌ده تا در مورد سرزمین مادری ما چرند بگه.! 

در جریان این مطالعات و پژوهش‌هایی که داشتم، به شکلی کاملا اتفاقی سفرنامه‌ای پیدا کردم به نام «مسافرت در ارمنستان و ایران» که یه روایت جذاب و آموزنده‌ است از مسافرت یک فرانسوی «فرستاده‌ی ناپلئون بناپارت» به ایران.

نویسنده‌ی این کتاب که بین سال‌های ۱۷۷۹ تا ۱۸۴۷ زندگی می‌کرده، در حقیقت یک شرق‌شناس فرانسوی‌ست که زبان‌های فارسی، عربی و ترکی رو به‌ خوبی می‌دونسته، و به عنوان «مترجم کشورهای شرقی» در خدمت "ناپلئون بناپارت" امپراطور فرانسه بوده؛ به همین خاطر هم برای تهیه‌ی مقدمات عقد قرارداد دوستی ایران و فرانسه، از طرف امپراطور مأمور شده بود تا با دربار ایران مذاکره داشته باشه. نکته‌ی خیلی جالب این‌جاست که فرانسوی‌ها از زمان مرگ نادرشاه افشار خبری از اوضاع و احوال ایران نداشتن و تنها زمانی از ایران خبر پیدا کردن که یک تاجر ارمنی از طرف پادشاه ایران، نامه‌ای برای امپراطور فرانسه «ناپلئون» آورده بود و در اون نامه درخواست کمک داشت. چرا که ایران و روسیه در اون تاریخ سخت، در حال جنگ بودن و از اونجایی که فرانسه رقیب قدیمی روسیه بود، ایرانی‌ها با خودشون فکر کرده بودن، شاید بتونیم از کمک‌های امپراطوری فرانسه استفاده کنیم. یکی از دلایلی که باعث می‌شد تا بستن این قرارداد دوستی سخت بشه، این بود که فرانسوی‌ها از اوضاع ایران بی‌خبر بودن و هیچ راهی وجود نداشت که بفهمن آیا واقعاً این نامه از طرف پادشاه ایران ارسال شده یا نه. برای همین هم "ناپلئون بناپارت" قبل از هر اقدامی، مترجم مورد اعتماد خودش رو به ایران فرستاد تا درباره‌ی این نامه تحقیق کنه و به این ترتیب مقدمه‌ی پیمان دوستی ایران و فرانسه فراهم بشه. از طرف دیگه به خاطر این که امپراطوری عثمانی هم با ایرانی‌ها در رقابت بود، نباید بویی از این پیمان دوستی می‌برد و همین دلیل باعث شده بود تا فرستاده‌ی ناپلئون سفری مخفیانه و سخت رو در پیش داشته باشه. در این کتاب به خوبی وضعیت و شرایط سیاسی‌اجتماعی ایران و خاورمیانه قابل دیدنه، و از اون‌جایی که زمان رویداد سفرنامه دقیقا زمان جنگ "ایران و روسیه" هست، و از اونجایی که در این جنگ شوم بود که قسمت‌های شمالی سرزمین مادری ما ایران جدا شد، با مطالعه‌ی این کتاب به خوبی می‌شه فهمید که چرا، چطور و چگونه این تراژدی گجسته شکل گرفته.

یکی از جذاب‌ترین و روشن‌کننده ترین بخش‌های این کتاب برخورد و همراهی " پیر آمده ژوبر" با "عباس میرزا" نایب‌السلطنه فتحعلی شاه قاجار و فرمانده‌ی ارتش ایران هست. به خوبی می‌شه شخصیت عباس میرزا رو از گفتگوهایی که با همراه فرانسوی‌ش داره شناخت، و جواب بسیاری از پرسش‌های ما پیرامون ضعف‌ها و بدبیاری‌های ایران، با این گفتگوها روشن می‌شه.!

در ادامه قسمت کوچکی از، یکی از همین گفتگوها رو اینجا می‌گذارم، و بعد از اون در پایان می‌تونید این کتاب رو از پیوند شخصی من دانلود کنید.

پ‌ن: پیشنهاد می‌کنم حتما این کتاب رو مطالعه کنید، دلیل بسیاری از بدبختی‌ها و تیره‌روزی‌های ما رو روشن می‌کنه.!


بخشی از کتاب:

«پس از تعارفات معمول، عباس میرزا به من اشاره کرد که روبروی او بنشینم... چشمان خود را به زیر انداخت و دستش را به پیشانی برد، مثل مردی که از یادبود غمناکی رنج می‌برد. و سپس به من خطاب کرد و تقریبا چنین عباراتی را گفت: ای مرد بیگانه، تو این ارتش، این دربار و تمام دستگاه قدرت را می‌بینی، ولی گمان مبر که من مرد خوشبختی باشم». شاهزاده در پی دست‌یابی به پاسخ‌هایی درخور، برای پرسش‌هایی‌ست. پرسش‌های عباس میرزا مهم بود: «یک روز به من گفت: آن چه توانائی است که شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته است؟ دلایل پیشرفت شما و ضعف ثابت ما کدام است؟ شما هنر حکومت‌نمودن، هنر پیروزی‌یافتن، هنر به کارانداختن همه وسایل انسانی را می‌دانید؛ در صورتی که ما گوئی محکوم شده‌ایم تا در لجن‌زار نادانی غوطه‌ور باشیم؛ و به زور درباره آینده خود می‌اندیشیم. آیا قابلیت سکونت و باروری خاک و توانگری مشرق‌زمین از اروپای شما کمتر است؟ شعاع‌های آفتاب که پیش از آن‌که به شما برسد نخست از روی کشور ما می‌گذرد، آیا نسبت به شما نیکوکارتر از ماست؟ آیا آفریدگار نیکی‌دهش که بخشش‌های گوناگون می‌کند، خواسته که با شما بیش از ما همراهی کند؟ من که چنین باور ندارم.! ای بیگانه به من بگو، که چه باید بکنم تا جان تازه‌ای به ایرانیان ببخشم؟ آیا من هم باید که مانند این تزار مسکو، که کمی پیش از این از تختش پائین می‌آمد تا شهرهای شما را تماشا کند؛ از ایران و تمام دستگاه پوچ ثروت دست بکشم؟ ای فرنگی، به من بگو آیا شعاع آفتاب به شما نیکوکارتر است؟».


پیوند دانلود کتاب.


شاهزاده عباس میرزا نایب‌السلطنه. اثر میرزا بابا حسینی. ۱۲۱۸ ه‍. ش


پیر آمده ژوبر، فرستاده ایرانی "میرزا محمد رضا قزوینی" را در قلعه فینکنشتاین همراهی کرد تا در 27 آوریل 1807 با پیمان فینکنشتاین با ناپلئون ملاقات کند. نقاش: فرانسوا مولارد.


ژنرال "گاردان" به همراه همکارانش "پیر آمده ژوبر" و "جوآنین" در دربار ایرانی فتحعلی شاه، در سال 1808



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد