باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...
باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...

بررسی نگارگری ایران در تاریخ «قسمت دوم».

قسمت دوم:

داشتم با خودم فکر می‌کردم، چرا اصلا ما ایرانی‌ها باید از نگارگری بدونیم.؟ مهم‌ترین دلیل اینجاست که نگارگری و خطاطی مادر تمام هنرهای ایرانی به حساب میان، و بخش بزرگی «بزرگ‌ترین بخش» از فرهنگ و هویت ما رو در دل خودشون جا دادن. به غیر از این، نگارگری همراهِ به‌هم پیوسته‌ی تاریخ ایران بوده و تا تاریخ نگارگری رو ندونیم، مثل این می‌مونه که تاریخ ایران رو نمی‌دونیم.! به خاطر همین با مطالعه‌ی تاریخِ هنرِ نگارگری می‌فهمیم که در طول هزاران سال گذشته، چه بر سر کشور و مملکتمون اومده.! چقدر از هویت ما رو دزد برده و چقدر از دارایی ما رو جعل کردن.! حتی در کجای تاریخ چندهزار نفر ایرانی، با بی‌رحمی تمام به دست فلان حمله‌کننده‌ی خارجی کشتار شدن.! 

و اما ادامه‌ی مقاله...



مکتب بغداد که به مکتب بین‌المللی عباسی نیز مشهور است، در پایتخت عباسیان "بغداد" شکل گرفت و تا ۵ قرن ادامه داشت. عنوان کلی مکتب عباسی، برای شیوه‌های مختلف مصورسازی کتاب در شهرهای بغداد، موصل، کوفه و واسط به کار برده می‌شود. این مکتب بیش‌ترین تاثیر را از هنر ساسانی و بیزانس برد. نقاشی‌های این مکتب بسیار ساده‌اند. از خصوصیات نگاره‌های این دوره آن است، که نقش‌ها، شکل جانوران و اشخاص قدر درشت‌تر ترسیم شده، و اندام‌ها مشخص و صریح، طرح شده‌اند. در مجالس رنگ زمینه یا اصلاً نیست یا بسیار اجمالی است. رنگ‌هایی که در نگاره‌ها به کار رفته است، معدود اما تناسب آن‌ها با یکدیگر بسیار دقیق و لطیف صورت گرفته. چهره ی افراد به نژاد سامی (عربی) تعلق دارد، اما نفوذ شایان توجه هنرمندان بیزانسی و روم شرقی را نیز، در این تصاویر می توان مشاهده کرد. جامه‌ها و لباس‌های مسیحی را با همان چین‌های متعدد و سنگین به شیوه‌ی نقاشی‌های بیزانسی و گاهی نیز ترکیب‌بندی پیکره‌ها را می‌توان در آثار مسیحی بازشناخت. معمولاً تعداد محدود پیکره‌ی انسانی و شاخ و گل در این آثار وجود دارد. کتاب‌های نگارگری شده در این دوره معمولاً کتاب‌های علمی و کتاب‌های شعر و حکایت   هستند. (پاکباز، 1383، 54) 

با روی کار آمدن عباسیان (۶۵۶-۱۳۳ه.ق)، بغداد به عنوان اولین مرکز مصورسازی کتب در دنیای اسلام مطرح شد و با مصورسازی کتبی که بیشتر جنبه علمی‌وفنی و کمتر جنبه‌ی ادبی داشتند، کار خود را پی‌گرفت. صاحب نظران عبدالله‌بن‌فضل را مشهورترین نقاش شیوه‌ی عباسی می‌دانند که در (619 ه‍ ق) کتاب می‌نوشت و آن را نقاشی می‌کرد. نسخه‌ی خطی کتاب خواص عقاقیر گیاهان را از آثار او به شمار می‌آورند. (ذکرگو، 1382، 20) (نباید فراموش کنیم که دو نکته این مکتب رو خیلی مهم می‌کنن، اول این‌که این مکتب حلقه‌ی رابط بین هنر قبل از اسلام، به بعد از اسلام در تاریخ هنر ایران هست؛ و دوم این که بیشتر هنرمندان این مکتب ایرانی هستن، و سنت‌های ایران ساسانی رو در این‌جا نشر می‌دن.)

برگی از کتاب مقامات حریری. مکتب بغداد، هنرمند ناشناس.


در مکتب تبریز اول که به نگارخانه ربع رشیدی هم معروف است، برای اولین‌بار شاهنامه‌ی فردوسی سوژه‌ی تصویرگران و نگارگران عصر خود شد. این مکتب که همزمان با حکومت ایلخانان مغول در ایران است، مرکز خود را در تبریز قرار داد. برای اولین بار در این دوره است که، عناصر چینی به حوزه‌ی‌ نگارگری ایران وارد می‌شوند. در این مکتب آثاری چون منافع‌الحیوان از ابن بختیشوع (۶۹۵ ه‍ ق)، جامع‌التواریخ از رشیدی (۷۱۴ ه‍ ق)، شاهنامه‌ی دموت «ابوسعیدی» (۷۳۱-۷۳۷ ه.ق) به خط نسخ، یک نسخه از کلیله‌ودمنه و معراج‌نامه تولید می شوند. (پاکباز، 1383، 64)

سیمرغ زال را می رباید. شاهنامه‌ی دموت، تبریز اول، هنرمند ناشناس.


در دوره‌ای که مغول تمام ایران را تصرف کرده بود، تنها شهر شیراز از خرابی و ویرانی حمله‌ی آن‌ها در امان ماند. حاکمان این شهر با فرستادن هدایایی توانستند سپاه مغول را از سرزمین خود دور نگه دارند و حکومتی محلی در آن منطقه تشکیل دهند. آرامش نسبی که در این منطقه به وجود آمد موجب شد تا هنرمندان و نگارگران ایرانی از جاهای مختلف کشور به شیراز کوچ کنند و هنر نگارگری را در این شهر را پیشرفت دهند. مکتب شیراز اول در این دوره به وجود آمد. در نقاشی‌های مکتب شیراز موضوع اصلی انسان است و عناصر دیگر، تابع آن نقش و تنها به عنوان تزئین و پرکردن فضاهای خالی تصویر به کار گرفته شده‌اند. علاوه بر آن عناصر دیگری مانند به کار گرفتن جداول و نوعی رنگ‌آمیزی موزون و آمیخته با ظرافت و استفاده از رنگ گلگون مایل به بنفش، آبی لاجوردی و آبی ایرانی در بیشتر آثار این مکتب مشاهده می‌گردد. (طاووسی، 1390، 16) (البته به غیر از شیراز شهری مثل یزد هم تا حدودی از حمله‌ی مغول‌ها در امان مونده بود، ولی نمی‌دونم چرا هنرمندا به جای یزد تصمیم گرفتن برن شیراز... البته این که آب‌وهوای شیراز بهتره هم خودش دلیل خوبیه، و این که البته حاکمان و مردم شیراز هنردوست ترن.)

دیدار خراد برزین از شاهزاده خانم در دربار قیصر پادشاهی خسرو پرویز، شاهنامه قوام‌الدین حسن وزیر، شیراز اول، هنرمند ناشناس.


پس از نابودی حکومت ایلخانان در دوره‌ی جلایری بود که، نقاشان ایرانی از نفوذ هنر چینی رها شدند، آثاری با رنگ‌های درخشان‌تر آفریدند و منظره‌ها و باغ‌های فراوان وارد این آثار کردند. (پاکباز، 1383، 73)

رسیدن همای به در کاخ همایون، از نسخه دیوان خواجوی کرمانی، مکتب جلایری، هنرمند جنید نگارگر. 


تقریبا همزمان با مکتب جلایری، مکتب شیراز نخست هم که به حیات خود ادامه می داد، از این مکتب تاثیر گرفت و راه نسبتا جدیدی را آغاز کرد. در این مکتب که قرینه‌سازی و تعادل از ویژگی‌های اصلی‌اش بود، رنگ طلایی به دفعات در نگاره‌ها دیده می‌شود و هم‌چنین تضادِ رنگیِ عناصرِ نگاره، و پس زمینه‌ی آن، استفاده از ابرهای پیچان و سادگی در ترکیب‌بندی‌ها و شعله‌گون بودن سرهای کاراکترها از مهم‌ترین ویژگی‌های دیداری این مکتب است. (پاکباز، 1383، 75)

سلاح، حیوان، سنگ‌های قیمتی و آلات موسیقی، مونس‌الاحرار، مکتب شیراز،  هنرمند: محمدبن‌بدر جاجرمی.


با به قدرت رسیدن شاهرخ در هرات به هنرمندان این دوره توجهی دوباره شد، ولی این شاهزاده بایسنقرمیرزا بود که موجب شد تا نگارگری ایران در این دوره به اوج خود برسد. پس از آنکه بایسنقر از نبردِ پیروزمندانه با ترکمنان در ۸۲۳ بازگشت و مولانا جعفر تبریزی، بعدها ملقّب به جعفر بایسنقری، استاد مسلّم خط نستعلیق، و سایر استادان فن را از تبریز به همراه آورد، هرات تبدیل به مرکز هنر خوشنویسی شد. با این‌همه مرکز نگارگری به حمایت ابراهیم، برادر بایسنقر، چندگاهی شیراز و مدّتی نیز اصفهان بود؛ امّا عاقبت توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد. (دانشنامه جهان اسلام، 1375، 1:195)

لشگر کشیدن فرامرز به کابل برای کین رستم. شاهنامه‌ی بایسنقری. مکتب هرات، صفحه 436


پس از حمله‌ی دوباره ازبک‌ها به هرات بسیاری از نگارگرانِ مکتب هرات به بخارا منتقل شدند، و نگارگری را در آن شهر ادامه دادند. مکتب بخارا با تأثیر از نگارگری اولیه بخارا و مکتب هرات شکل گرفت. مهمترین هنرمند مکتب بخارا محمود مذهب است، که او در نقاشی از آثار بهزاد تاثیر پذیرفته بود. تداوم نقاشی‌های بهزاد همراه با خصوصیات نقاشی محلی بخارا, مجموعاً خصوصیات نقاشی بخارا را بوجود آوردند. خصوصیاتی از قبیل غنی بودن و خلوص رنگ‌ها که بیش‌تر به کارگیری جزئیات و استفاده از شکل‌های ساده، پیکره‌های کوتاه قد و ساختمان‌ها از روبه‌رو را شامل می‌شد و معمولاً زمینه‌ی حاشیه‌های این تصاویر را با تشعیر پر می‌کردند. (پوپ، 1369، 91)

پیامبر اسلام در معراج، بوستان سعدی. مکتب بخارا، هنرمند: سلطان محمد نور بخارا.


از نظر زمانی مکتب قزوین و تبریز دو چنان به هم پیوسته‌اند که، می‌توان از بسیاری از جهات آن‌ها را یکی دانست. ولی مکتب نگارگری قزوین دارای ویژگی‌هایی است که آن را از سبک‌های دیگر جدا می‌کند. در این مکتب، به غیر از تصویر حیوانات، پرندگان، گل‌ها و درخت‌ها، آنچه بیش از همه جلب توجه می‌کرد، اندام ظریف جوانان، درویشان و کشاورزان است، که در قاب‌های آن، چهره‌ها غالباً به گونه‌ای سه رخ تصویر شده و چهره‌های تمام رخ ابداً در کار نقاشان سبک قزوین دیده نمی‌شود، و هیچ انسانی از پشت سر نیز تصویر نشده است. سوژه‌ها بیشتر از میان افراد عادی برگزیده شده و لباس‌های فاخر در نگارگری‌ها دیده نمی‌شود و جامه‌ی زنان و مردان چندان تفاوتی در نگاره‌ها ندارد. (آشنایی با مکتب قزوین، 1390، 2)  در حقیقت این شاه اسماعیل صفوی بود که این مکتب را رونق بخشید. او فرزند خود تهماسب میرزا را به هرات فرستاد و هشت سال بعد او همراه شماری از هنرمندان مکتب هرات از جمله کمال‌الدین بهزاد به تبریز و سپس به قزوین رفت. تهماسب‌میرزا که خود استاد خطاطی بود کمال‌الدین‌بهزاد را به ریاست کتاب‌خانه‌ی سلطنتی درآورد و آن‌ها به شکل نظام‌مندی به کار بر آثار مکتب قزوین پرداختند. از نگارگران معروف این مکتب می‌توان استاد محمد قزوینی، صادق بیگ‌افشار، مولانا میرمصور، مولانا شیخ محمد، کاووسِ نقاش، عبدالحمیدِ نقاش و رضا طالقانی ملقب به ضیع همایون را نام برد. (ولش، 1389، 27)

نبرد بین ایرانیان و تورانیان، شاهنامه‌ی قوام ابن محمد شیرازی، مکتب قزوین، کاتب: محمد قوام شیرازی. صفحه 34


(نکته‌ی مهم رو دیدید.؟ پادشاه شعور داشته، ریاست کتاب‌خانه‌ی سلطنتی رو داده به یه استاد بزرگ و کاردان، نیومده مثل حاکمان دوره‌ی ما با رانت و پارتی‌بازی پسرخاله‌ی بی‌سواد خودش رو رئیس یه جا بکنه.!!!)

در آن دوران هیچ کدام از پادشاهان همچون شاه‌تهماسب شیفته‌ی نقاشی و خطاطی نبودند. او در دوران پادشاهی‌اش به حمایت از این هنرها پرداخت و هنرمندان زیادی از مکتب هرات و بخارا را در پروژه‌‌های شکوهمند کتاب‌آرایی به کار گرفت و بدین ترتیب آثار مکتب تبریزِ دوره‌ی صفوی پدیدار شدند و مکتب تبریز که یکی از مکاتب درخشان هنر نگارگری ایران است، شکل نهاییِ خود را پیدا کرد و آثار شکوه‌مندی چون شاهنامه‌ی شاه‌تهماسبی و خمسه‌ی نظامی‌شاهی را تولید کرد. یکی از نشانه‌های اصلی این مکتب وجود علم شکلی شبیه به میله‌ی کوچک قرمزی است، که بر روی عمامه‌ها نقش شده است. این نشانه از نشانه‌های شیعیان دوازده امامی طرفدار شیخ صفی‌الدین اردبیلی بود، که در ابتدای دوران صفوی متدوال گردید؛ ولی بعد از وفات شاه طهماسب دیگر در تصاویر دیده نشد. نقاشان مکتب تبریز سطح تخت نقاشی را شکستند و ترکیب‌بندی‌های چند سطحی آفریدند. همه‌چیز آکنده از حرکت و جنبش بود، رنگ‌ها درخشان و پرکشش و حالت مورد نظر را به وجود می‌آورد. از مشخصه‌های این دوره لباس و پوشش سر اشخاص است. یکی از نقاشان بزرگ این دوران، استاد محمدی، استاد طراحی با قلم و مرکب بود. از مشخصات آثار او تصویر اشخاص بلند قامت با صورت گرد و کوچک؛ و واقع‌بینی او در ترسیم مناظر زندگی در نواحی روستایی است. با آثار او  در نگارگری ایرانی سوژه‌ی نگاره به جای روایت داستان به انسان تبدیل می‌شود. (ولش، 1389، 42)

شراب‌سازان. تک نگاره،  مکتب تبریز دو، محمدی هروی. موزه‌ی هنرهای زیبا، بوستون.


«لعنتی به قدری این نگارگری شراب‌سازان زیباست، که می‌تونم ساعت‌ها، بی‌هیچ حرفی بهش خیره بشم. انگار که دستی جادویی برشی از زمان رو از ایران زیبای کهن، برای ما هدیه آورده. انگار که سوژه‌ها در برابر ما زنده هستن، نفس می‌کشن و جاودانگی وجودشون رو به رخ می‌کشن. گویی که تصویر جاودانه است.!»

«پایان قسمت دوم»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد