باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...
باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...

نشانه‌های هندسی، پنهان شده در نقاشی‌سنگ‌های غارهای اروپا.


در ماهی که گذشت مشغول ترجمه‌ی سه مقاله‌ی عجیب‌غریب، عالی و دست‌اول بودم. این مقاله‌ها در مورد تصاویر ترسیم شده در غارهای اروپاییِ عصر یخبندان هست. تصاویر غارهای عصر یخبندان که معمولا ما اون‌ها رو به خاطر نقاشی‌های زیبا و فوق‌العاده‌شون می‌شناسیم، کار انسان‌های نخستین در اروپای عصر یخبندان، در دوره‌ی پارینه‌سنگی بوده؛ و نکته‌ی خیلی جالب اینجاست، مقاله‌هایی که من ترجمه کردم در مورد نقاشی نیستن. بلکه در مورد نشانه‌های هندسی هستن که در این غار‌ها ترسیم شدن و عموما هیچ‌کس به اون‌ها توجه نکرده. این مقاله‌ها در مورد علم نشانه‌شناسی و تحلیل نشانه‌هایی هست که در غارهای سرتاسر اروپا از حدود چهل تا ده‌هزار سال قبل ترسیم شدن و هر کدوم الگو‌های زمان مکانی خاص خودشون رو دارن. پژوهشگری کانادایی به نام «جنویو وُن پتزینگر» genevieve von petzinger که دکترای دیرینه‌شناسی هم داره، متوجه شده از بین چندصد نشانه‌ی هندسی ترسیم شده، سی‌ودو نشانه هستن که در طول این چهل‌هزار سال بر اساس الگوهایی خاص مدام تکرار شدن و سعی کرده به عنوان ابزاری برای ارتباطات، اون‌ها رو تحلیل کنه. به نتایج شدیدا جالبی هم رسیده، یکیش مثلا این که امکان داره این نشانه‌های هندسی با این‌که نوشتار نیستن، ولی تلاشی برای انتقال مفهوم باشن؛ و اگه این درست باشه یعنی این نشانه‌های هندسی در حقیقت والدین خط و نوشتارهای نخستین تاریخی هستن. نکته‌ی جالب دیگه اینجاست که نشانه‌های هندسی غارهای عصر یخبندان در برابر نقاشی‌های این غارها حدودا نسبت سی به هفتاد دارن، یعنی از صددرصد تصاویر به دست اومده که بسیاری هم خیلی جدید هستن و تازه در همین چندسال گذشته کشف شدن، تنها سی‌درصد نقاشی هستن و هفتاددرصد باقی مونده نشانه‌های هندسی هستن که در تمام تاریخ کسی به اون‌ها توجه نکرده. همین نکته ثابت می‌کنه که به احتمال بسیار زیاد تفکر و استدلال بیشتر پژوهشگران حوزه تاریخ‌هنر، دیرینه‌شناسی و اسطوره‌شناسی در مورد تصاویر این غارهای کهن می‌تونه اشتباه بوده باشه؛ یا حداقل "بر اساس گفته‌های بیشتر این پژوهشگران" که گفته‌بودن این تصاویر جنبه‌ی جادویی و آیینی‌مذهبی دارن، تنها هدف فقط این نبوده و به غیر از این، غارهای دوران سنگ برای کارهای دیگه‌ای هم استفاده می‌شدن.

من این سه مقاله رو ویرایش، ترکیب و ویراستاری کردم، و در اینجا در قالب یک مقاله‌ی واحد برای شما به اشتراک می‌گذارم.

(پ‌ن: امیدوارم اگه خواستید این مقاله رو کپی کنید، حتما اسم منبع «نام مترجم و آدرس وبلاگ» رو هم بنویسید. من خیلی برای ترجمه‌ی این کار وقت گذاشتم.)

*************************************************


مقاله‌ی دیرینه شناسی: نشانه‌های هندسی، پنهان شده در نقاشی‌سنگ‌های غارهای اروپا.

نویسنده:  جنویو وُن پتزینگر.

مترجم:       باربد. ی.

انسان هوشمند حداقل ۲۰۰ هزار سال عمر دارد. دیرینه‌شناسان این حقیقت را از روی هم‌سانی اسکلت‌هایی که از حدود ۲۰۰ هزار سال قبل به دست آمده فهمیده‌اند. چرا که آن اسکلت‌های ۲۰۰ ‎هزارساله از نظر شباهت، ظاهری همچون اسکلت انسان امروزی دارند. این انسان‌ها ۸۰ هزار سال اول رفتاری همچون پیشینیان خود داشته‌اند، ولی از ۱۲۰ هزار سال قبل رفتارشان تغییر کرده و همچون انسان مدرن شده است. منظور از رفتار انسان مدرن، رفتارهایی سمبلیک است؛ رفتارهایی که از آن‌ها و ما انسان می‌سازد. به طور مثال رفتارهایی مانند دفن کردن اجساد؛ زیرا کهن‌ترین گوری که دیرینه‌شناسان یافته‌اند، مربوط به ۱۲۰ هزار سال قبل است. البته نه فقط گور، بلکه دفینه‌های کشف شده هم مربوط به همین زمان می‌شوند. ناگفته نماند درست است که شروع رفتارهای سمبلیک مربوط به این زمان می‌شوند، ولی اوج این رفتارها به حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار سال قبل برمی‌گردند؛ زمانی که انسان هوشمند را در جهشی شگفت‌انگیز   به آنچه امروز می‌بینیم تبدیل کرده است. این رفتارها به واسطه‌ی دست‌یافتن انسان به توانایی‌های خاصی همچون «توان ارتباط کلامی، نقاشی کشیدن، ساختن و نواختن موسیقی، قدرت فهم ریاضی یا توان محاسبات، و از همه مهم‌تر توان تخیل و تجسم چیزی که جلوی چشم نیست» پدید آمده‌اند. 

نکته‌ی مهمی که نباید آن را فراموش کرد این است که این توانایی‌ها همزمان با مهاجرت انسان مدرن از قاره‌ی آفریقا به دیگر نقاط کره‌ی زمین، در حدود ۶۰ تا ۴۰ هزار سال قبل به وجود آمده‌اند. آنچه در مورد عصر یخبندان می‌دانیم این است که این دوره از عمر کره‌ی زمین، همراه با حرکت لایه‌های یخ از شمال به سمت جنوب بوده؛ و در این دوره کره‌ی زمین دارای غنای جانوری بالایی بوده است. شاید همین نیز موجب شده تا مغز انسان دچار جهش ژنتیکی قابل توجهی شود، چرا که انسان در این دوره توانست با شکار حیوانات گوناگون و خوردن گوشت آن‌ها به هوش بالایی دست یابد. و شاید به همین خاطر نیز انفجار خلاقیت در انسان از این دوره یعنی حدود ۴۵ هزار سال قبل شروع شده. چرا که اولین اشیای قوی هنری همچون جواهرات و آثار دیگر با شروع این سال‌ها به دست آمده‌اند.

دیرینه‌شناسان برای آن‌که بفهمند دین‌های اولیه در چه زمانی شروع شده‌اند، به سه چیز نگاه می‌کند؛ نخست، گورها با اشیای باارزشی که در آنها دفن شده‌اند. دوم، باور به موجودات ناممکن، مانند نیمه‌انسان نیمه‌حیوان‌ها و چیزهایی که خارج از طبیعت و جهان پیرامون آن ترسیم شده‌اند؛ همچون یک انسان بالدار با سر کلاغ. سوم، شناخت موضوعات معنوی و جادو که با هنر همراه است؛ همچون اشیای قابل حمل و یا دیواره‌ی غارها که بر روی آن تصاویری جادویی نقش بسته است.

شخصی به نام "دیوید لوییس ویلیام" که روی هنر سنگ‌نگاری (Rock art) در آفریقای جنوبی پژوهش می‌کند، یک موقعیت عالی داشته تا با مردم روستای "سان" سخن بگوید. (نکته مترجم: اطلاعات بیشتر را در کتاب San Rock Art پیدا می‌کنید. متاسفانه هیچ‌کدام از کتاب‌های ویلیامز به فارسی ترجمه نشدن.) این مردم گروهی شکارچی خوشه‌چین (Hunter gatherer) ساکن شمال آفریقای جنوبی هستند؛ آن‌ها در صحرا زندگی می‌کنند و هنوز سبک زندگی شکارچیان خوشه‌چین در عصر یخبندان را دارند، درست مانند اجداد اولیه‌ی انسان در حدود ۴۰ هزار سال قبل. نکته‌ی بسیار جالب این است که این مردم هنوز هنر سنگ‌نگاری یا نقاشی روی سنگ‌ها را همچون پیشینیان نخستین انسان دارند و درون غارها نقاشی می‌کنند. به همین خاطر آقای ویلیام فرصت آن را داشت تا از آنها بپرسد: «چرا شما هنوز هم به این هنر پایبندید؟» و اگرچه آنها همه‌ی نکات نقاشی روی سنگ را برایش توضیح نمی‌دهند، ولی این نکته را روشن می‌کنند که قطعاً مناسک شمنی نقش عمده و مهمی در این هنر دارد. چیزهایی مثل اثر دست روی سنگ؛ یا این‌که آن‌ها از این اندیشه سخن گفته‌اند که غارها محل گذار بین دو دنیای «مادی و معنوی» است. چرا که وقتی شمن‌ها وارد غار می‌شوند این درک را نسبت به آن دارند که دروازه‌ای به جهان دیگر است. آن‌ها از ذهنیت خود در مورد دیوار غارها گفته‌اند، که غشایی قابل لمس از دنیای دیگر است و آنها تصور می‌کنند که لمس دیوارهای غار، در حقیقت لمس غشاهای عالم ناپیداست. و به خاطر آن هم شمن می‌تواند تصاویری خلسه‌وار روی دیوارهای غارها ترسیم کند. چرا که در ذهن بشر، به روشنی خلسه با دگرگونی وضعیت هوشیاری رخ می‌دهد. این نمونه نشان می‌دهد که قطعاً جادو، شکار و شمنیسم یکی از دلایل مهم نقاشی بر روی سنگ‌ها و درون غارها بوده، ولی مطمئناً تنها دلیل آن نبوده است.

این غارها همچون «تصویر شماره‌ی 1» در حقیقت مکان‌هایی دگرجهانی و فراواقعی هستند و کارکردی همچون صحنه‌ی تئاتر دارند.

تصویر شماره‌ی 1

در بعضی از این غارها، «همچون غار cudon در اسپانیا» باید حدود نیم کیلومتر در زیر زمین، در تونلی تنگ سینه‌خیز برویم، تا بالاخره نخستین نقاشی‌های این غار را ببینیم. همان‌طور که در «تصویر شماره‌ی 2» مشاهده می‌کنید، عکاس تیم پژوهش مجبور شده، این مسافت نیم کیلومتری را درون این غار سینه‌خیز برود تا بتواند از آن عکس بگیرد.

تصویر شماره‌ی 2

سوالی که با دیدن این کنش مطرح می‌شود این است که چرا باید یک نفر نیم‌کیلومتر در دل زمین سینه‌خیز برود، زندگی‌اش را به خطر بیاندازد، تا نقاشی «تصویر شماره‌ی 3» را بکشد.؟ او آنجا چه‌ می‌کرده.؟

تصویر شماره‌ی 3

تا کنون بیشتر کسانی که پیرامون نقاشی‌سنگ‌های غارهای دوره‌ی سنگ مطالعه کرده‌اند، این کار را به هدف مطالعه‌ی زیبایی شناسانه‌ی آن انجام داده‌اند؛ ولی هدف این پژوهش مطالعه‌ی زیبایی‌شناسانه‌ی این نقاشی‌سنگ‌ها نیست. هر چند که همچون «تصویر شماره‌ی 4» حتما ارزش زیبایی‌شناسانه‌ی بالایی هم دارند.

تصویر شماره‌ی 4

در پژوهش ما هدف طرح این سوال است که انسان چطور انسان شد.؟ این سوال به این معنی است که چگونگی رابطه‌ی تکامل ذهن انسان در هزاران سال گذشته را پیدا کنیم، و بفهمیم چطور مردمی که در این دوران زندگی می‌کرده‌اند، به یک‌باره ذهنشان دچار گسترش، جهش و پیشرفت شگفت‌انگیزی شد. ذهن انسان مدرن در حقیقت در این دوره است که به وجود می‌آید، چرا که تکامل خلاقیت، خیال‌پردازی و اندیشه‌ی آبستره و انتزاعی ذهن انسان در این دوره شروع می‌شود. انسان در این دوره است که برای اولین بار می‌تواند چیزی که وجود ندارد را تصور کند و شکل آن را بکشد. البته چیزی که ما می‌دانستیم این بود که ذهن انسان در این دوره در تکامل دچار جهش می‌شود؛ و چیزی که نمی‌دانستیم این بود که چگونه این جهش به وجود می‌آید. در این پژوهش ما سعی کردیم که به جواب این «چگونگی» دست پیدا کنیم، و چیزی که به آن رسیدیم این است که جواب شاید "ارتباط برقرار کردن" باشد. 

ارتباطات چیست.؟ انسان‌ها تنها موجودات روی زمین هستند که آن را به بالاترین سطح رسانده‌اند. در ساخت و شکل‌گیری جهان معاصر نقش انسان بسیار مهم است، چرا که انسان این جهان را با شراکت و همکاری به وسیله‌ی ارتباطات و اطلاعات بنا نهاده است. درحقیقت جهان مدرن ما همچون «تصویر شماره‌ی 5» بر مبنای یک شبکه‌ی جهانی تبادل اطلاعات ایجاد شده است و این کار به وسیله‌ی ابزار و اشکال نوشتاری و گرافیکی ممکن شده.

تصویر شماره‌ی 5

فراموش نکنیم ساختار ذهنی ما به وسیله‌ی آن‌هایی به وجود آمده است که خیلی قبل‌تر از ما آمده‌اند؛ و آنانی که قبل‌تر از ما آمده‌اند، بسیاری از امکانات ما را نداشته‌اند. امکاناتی همچون کتاب‌خانه، خط، نوشتار، زبان پیشرفته، آموزش آکادمیک و بسیاری از قابلیت‌های مدرن... این انسان‌ها بر شانه‌های هیچ غولی تکیه نکرده‌اند. هیچ بزرگ‌مردی قبل از آن‌ها نبوده که به او تکیه کنند. هیچ افلاطون یا ارسطویی، هیچ فیلسوف، هنرمند یا زبان‌شناسی. آن‌ها خود غول خود بوده‌اند. آن‌ها خود بر خود تکیه کرده‌اند. آن‌ها در رابطه‌ی بینامتنیت خود متن اول بوده‌اند. در همین جریان و رابطه، بسیاری از اختراعات و اکتشافات «مثل کشف آتش، اختراع چرخ یا سلاح‌های سرد» حاصل روزگار دور است؛ و این همان اتفاقی است که برای "رابطه‌ی گرافیکی" افتاده.

برای درک این موضوع باید کمی عقب‌تر برگردیم. سه نوع اصلی "ارتباط" وجود دارد: نخست: گفتاری. دوم: حرکت و اشارات «مثل زبان اشاره». سوم: ارتباط گرافیکی (تصویری). در ارتباطات، دو مورد اول اصل و ذات زودگذر خود را دارند؛ این دو روش نیازمند تماس نزدیک برای پیامی هستند که ارسال و دریافت می‌گردد. وابسته به زمان مشترک و یک لحظه‌اند، بعد از آن برای همیشه از بین می‌روند. آنها درگیر یک رابطه‌ی زمانی هستند؛ ولی مورد سوم، یعنی ارتباط گرافیکی از طرف دیگر آن رابطه را قطع می‌کند، و با اختراع آن برای نخستین بار این امکان ایجاد شد که پیامی منتقل شود، بی‌آن که نیاز باشد در مکان‌زمانی فراتر از یک لحظه‌ی مجرد نگهداری شود.

تصویر شماره‌ی 6

اروپا یکی از اولین مکان‌هایی است که ما در آن شروع به دیدن علائم گرافیکی کرده‌ایم؛ که به طور منظم در غارها، پناه‌گاه‌های سنگی، و حتی معدود بناهای غیر مسقف به‌جا مانده و پدیدار شده است. (نکته مترجم: اروپا یکی از اولین‌هاست، ولی تنها مکان نیست؛ آثار دیگری مثل سنگ‌نگاره‌های خمین در ایران، یا نقاشی‌سنگ‌های غارهای چین نیز مربوط به عصر یخبندان و شاید حتی قدیمی‌تر از آن مثل آفریقا وجود دارد.) البته اروپا در آن دوران هیچ شباهتی به آنچه امروز ما از آن می‌بینیم ندارد. این اروپا جهانی بود زیر پادشاهی لایه‌های یخ، سربه‌فلک کشیده؛ این لایه‌ها که سه تا چهار کیلومتر ارتفاع داشته‌اند، همراهِ مرتع‌های فراگیر و سرددشت‌های منجمد (tundra) بوده‌اند. تمام این اروپا در یک کلمه خلاصه می‌شود، عصر یخبندان. 

در قرن گذشته، بیش از 350 بنای "هنرسنگی" از عصر یخبندان در اروپا کشف شده است؛ با اشکال حیوانات، اشکال آبستره، و حتی به ندرت انسان. بعضی از اشکال انسانی مانند «تصویر شماره‌ی 7» هیکل‌های حکاکی شده‌ای هستند که در منطقه‌ی "گروتا دل کاوالو" در سیسیل تزیین شده‌اند.

تصویر شماره‌ی 7

تصاویر به دست آمده از عصر یخبندان، تصور اجمالی نادری از جهان خلاقانه و تخیل‌پردازی آن هنرمندان نخستین در آن روزهای اولیه به ما می‌دهند. با این همه از زمان نخستین اکتشافات این نقاشی‌سنگ‌ها، این حیوانات بوده‌اند که در مرکز و کانون بررسی پژوهش‌گران قرار داشته‌اند. این کار به این دلیل است که در میان اشکال نقاشی شده‌ی غیر انتزاعی، بیشترین سوژه‌ها مربوط به حیوانات بوده و به این خاطر هم بیشتر روی آن‌ها مطالعه شده است. همچون این اسب سیاه از غار "گولاوئرا" در اسپانیا که در «تصویر شماره‌ی 8» آن را می‌بینیم. یا این گاومیش بنفش غیرمعمول از غار La pasiega در اسپانیا که در «تصویر شماره‌ی 9» دیده می‌شود.

تصویر شماره 8

تصویر شماره‌ی 9

با وجود این که نقاشی‌سنگ‌های این حیوانات بسیار زیبا هستند، ولی حقیقت این است که برای پرسش‌های پژوهش ما اشکال انتزاعی «Abstract shapes» بسیار مهم‌ترند؛ همان‌هایی که آن‌ها را نشانه‌های هندسی «Geometric signs» می‌نامیم. چرا که این اشکال همچون «تصویر شماره‌ی 10» بسیار ناشناخته‌اند و هنوز مفاهیم آنها رمزگشایی نشده است؛ ما هنوز معنای آنها را نمی‌دانیم.

تصویر شماره‌ی 10

جالب این‌جاست که در بیشتر این مکان‌ها تعداد علامت‌های هندسی «همچون تصویر 11»، به تصاویر انسان و حیوان پیشی می‌گیرند و از آنها بسیار بیشترند.

تصویر شماره‌ی 11

در سال 2007 وقتی پژوهش‌های نوین من (Genevieve von Petzinger) در حوزه‌ی دیرینه‌شناسی شروع شد، نتنها یک فهرست معین و کامل از تعداد اشکال موجود وجود نداشت، بلکه حتی یک درک کلی از این که کدام اشکال خاص، در گذر کدام زمان یا فضا ظاهر شده‌اند نیز وجود نداشت؛ و هیچ شناختی مبنا بر این که هر شکل به کدام دوره تعلق دارد نیز موجود نبود. به همین‌خاطر حتی قبل از این که سوال‌های نخستین مطرح شود، قبل از آن گام نخستین من گردآوری داده‌هایی بود، از همه‌ی علائم هندسی شناخته شده، از تمام بناها و مکان‌های هنرسنگی. در حقیقت مشکل آن بود که همه‌ی ناظران و پژوهش‌گران قبلی تنها به اشکال قابل فهمِ حیوانات و انسان‌ها توجه کرده بودند، و چون معنی اشکال هندسی را نمی‌دانستند یا نمی‌فهمیدند «به این خاطر که خیلی گنگ و مبهم بودند» به آنها بی‌توجهی می‌کردند؛ آن‌هم برای این که جزئیات یا شرح چندانی نداشتند. حتی برخی از آنها با این که کشف شده بودند، برای نیم قرن یا بیشتر مورد بازدید قرار نگرفته بودند. تا آن که بالاخره در سال 2007 پژوهشی بر اشکال هندسی عصر یخبندان انجام دادم، و به همراه همسرم، هر کدام حدود 300 ساعت را در غارهای اروپا زیر زمین گذراندیم. ما با راهپیمایی، خزیدن و حرکات مارپیچی در اطراف 52 بنا، در کشورهایی همچون فرانسه، اسپانیا، پرتقال و سیسیل اطلاعات ارزشمندی به دست آوردیم و آن‌ها را دسته‌بندی کردیم.

تصویر شماره‌ی 12

ما در 75 درصد بناهایی که بازدید کردیم، نشانه‌های هندسی مستند نشده‌ی جدیدی یافتیم. سپس به این نتیجه رسیدیم که به غیر از انبوهی نماد که با بقیه فرق دارند، تنها 32 نشانه‌ی هندسی (تصویر شماره‌ی 13) مشترک وجود دارد.

تصویر شماره‌ی 13

تنها 32 نشانه‌ی هندسی مشترک به دست آمده بود، آن‌هم از چرخه‌ی زمانی 30 هزار ساله‌ی عصر یخبندان، در کل قاره‌ی اروپا؛ از مکان‌های مختلفی که بسیار از هم دور بودند. بعضی از این مکان‌ها هر کدام در سمت دیگر قاره‌ی اروپا قرار داشتند، ولی با این همه این بناها در آن نشانه‌های هندسی و تصاویرشان با هم اشتراک داشتند. البته این عدد بسیار کوچکی است، حال اگر این تصاویر خط‌خطی‌های بی‌معنی یا تنها تزئینات بی‌مفهوم و بدون منطق بودند، می‌توانستیم از آنها انتظار داشته باشیم که تنوع بیشتری داشته باشند، ولی در عوض هرچه یافت شده همان نشانه‌های قبلی با اشکال و ترتیبات مشابه هم است که در طول زمان و فضا تکرار شده‌اند. «درست همچون یک سیستم رمزنگاری.»

بعضی از نشانه‌های هندسی «از نظر زمانی» در شروع عصر یخبندان با قدرت شروع می‌شدند، و شروعی قوی، پرتکرار و پرکاربرد داشته‌اند؛ ولی با این‌همه قبل از آن که عمومیت و همگانی خود را از دست بدهند «قبل از نیمه‌ی عصر یخ‌بندان» به یک‌باره محو و ناپدید می‌شدند. این در حالی است که بعضی از نشانه‌های هندسی بعدا ابداع و اختراع شده‌اند «در نیمه‌ی آخر عصر یخبندان» و در پایان آن دوران کاربرد فراوان داشته‌اند. ولی با این‌حال 65 درصد باقی‌مانده‌ی نشانه‌های هندسی در تمام مدت چندین هزار ساله‌ی عصر یخبندان بی‌وقفه استفاده می‌شده‌اند. «نشانه‌هایی مانند خطوط موازی، هاشور، مستطیل، مثلث، بیضی و یا دایره.» نشانه‌ای مانند «تصویر شماره‌ی 14» که مربوط به حدود ده‌هزار سال قبل است، و در پایان عصر یخ‌بندان، در مکان ده‌هزارساله‌ای، در بالای کوهستان «پیرنه» (Pyrenees mountains) ترسیم شده است.

تصویر شماره 14

در حالی که برخی از نشانه‌ها پراکندگی هزاران کیلومتری دارند، دیگر نشانه‌ها الگوهای توزیع و پخش محدودتری دارند؛ و حتی بعضی از آن‌ها تنها به یک قلمرو محدود می‌شوند. درست مثل اشکال مستطیل مانند «تصویر شماره‌ی 15» که تنها در اسپانیای شمالی یافت می‌شوند. به ادعای برخی از پژوهش‌گران که آن‌ها را بررسی کرده‌اند می‌توانند به نوعی نشانه‌های قبیله‌ای یا خانوادگی باشند.

تصویر شماره‌ی 15

باید به این نکته نیز توجه کرد، میزان شگفت‌آوری از شباهت در نخستین هنرسنگ‌ها وجود دارد؛ که از فرانسه و اسپانیا گرفته تا اندونزی و استرالیا یافت می‌شوند. با بررسی بسیاری از این نشانه‌ها که در چنین مکان‌های دوردستی پدیدار شده‌اند، مخصوصا در آن بازه‌ی زمانی 30 تا 40 هزار ساله، این احتمال هرچه بیشتر قوت می‌گیرد که مبدا تمام این ابداعات هندسی و اختراعات گرافیکی در واقع به یک نقطه‌ی مشترک می‌رسد، و آن قاره‌ی آفریقاست. چرا که پژوهش‌های پژوهش‌گران نشان داده، خاستگاه نخستین انسان قاره‌ی آفریقا است.

هیچ شکی نیست که این نشانه‌های هندسی برای خالقین‌شان بامعنی بوده‌اند؛ مثل حجم‌های نقش‌برجسته‌ی «تصویر شماره‌ی 16» که 25 هزار سال عمر دارند. این تصویر متعلق به منطقه‌ی «la roque de venasque» یا «رصدخانه‌ی سنگی ونسکو» در فرانسه است. شاید ما امروزه ندانیم که منظورشان چه بوده، اما قطعا مردم آن دوران منظوری داشته‌اند و با ترسیم آن در پی رساندن معنایی بوده‌اند. تکرار این نشانه‌ها برای مدت‌های طولانی و در بناهای متعدد، به انسان امروزی می‌گوید که آن هنرمندان انتخاب‌های تعمدی داشته‌اند. اگر درباره‌ی اشکال هندسی خاص با مفاهیم خاصِ قراردادی و توافق شده‌ای صحبت کنیم، هر فرهنگ مفاهیم خاص خود را فورا می‌شناسد و نشانه‌های ساخته و مورد نظر خودش را سریع معنا و رمزگشایی می‌کند. بعد ما می‌توانیم یکی از قدیمی‌ترین سیستم‌های ارتباط گرافیکی جهان را به خوبی در آن دوران ببینیم. «به تصویر شماره‌ی 17 که تکرار اشکال هندسی در فرانسه است توجه شود.»

تصویر شماره‌ی 16


 تصویر شماره‌ی 17

البته ما هنوز در مورد خط و سیستم نوشتار صحبت نمی‌کنیم، چرا که به اندازه‌ی کافی «حروف» «characters» برای آن وجود ندارد تا بتواند همه‌ی واژگان و کلمات زبان گفتاری را ارائه دهد؛ یا حداقل چیزی که بتواند برای یک سیستم نوشتاری کامل مورد استفاده باشد. از طرف دیگر شاهد تکرار منظم و کافی این نشانه‌ها نیستیم، تکراری ریتمیک و در دسته‌بندی‌های چندتایی؛ تا دلالت کند که با نوعی از الفبا طرف هستیم. ولی آنچه داریم برخی استثناهای خیره کننده است، مانند این لوح (تصویر شماره‌ی 18) «panel» از «La pasiega» در اسپانیا که معروف به «سنگ‌نوشت» «The inscription» است.

تصویر شماره‌ی 18

 این لوح سنگ‌نوشتی است که در سمت چپش نقش‌های ویژه‌ی متقارنی وجود دارد، در میانه‌ی آن شکل‌هایی همچون دو دست با طرح خاصی مثل پنجه‌ی خرس تصویر شده است؛ و در سمت راست آن علامتی همچون کروشه دیده می‌شود.

قدیمی‌ترین سیستم‌های ارتباط گرافیکی در جهان، همچون خط میخی سومری، هیروگلیف مصری و دست‌نویس‌های اولیه‌ی چینی، همگی بین 4000 تا 5000 سال قبل پدیدار شده‌اند، که وجود هر یک درنتیجه‌ی وجود پروتوسیستم‌ها یا «سیستم‌های بدوی» پیشین بوده؛ و این سیستم‌ها نیز متشکل از علائم شمارشی و آرایه‌های تصویرنگاشتی خاص خود هستند؛ جایی که معنا و تصویر یکی بوده‌اند. پس تصویر یک پرنده واقعا نمایان‌گر آن حیوان بوده است. همچون «تصویر شماره‌ی 19» که از 5500 سال قبل در سومر به دست آمده، و تنها بعد از مشاهده‌ی چنین تصویری است که در تاریخ شروع می‌کنیم به دیدن آن تصویرنوشته‌هایی که صاحب سبک خاص نگارش خود هستند؛ همچون «تصویر شماره‌ی 20» تا آن‌که تصویرنوشته‌ها تقریبا غیرقابل تشخیص و به الفبا تبدیل می‌شوند. با درک این نکته بود که پژوهش‌گران شروع به دیدن نمادهای بیشتری کردند، نمادهایی که ابداع شده بودند تا ارائه‌گر همه‌ی کلمات ناپیدا در زبان باشند؛ چیزهایی مثل ضمیرها، قیدها و صفت‌ها.

تصویر شماره‌ی 19

تصویر شماره‌ی 20

 پس با علم به همه‌ی این‌ها، خیلی غیرممکن به نظر می‌رسد که نشانه‌های هندسی اروپایی عصر یخبندان، حقیقتا حروف نوشتاری آبستره بوده باشند. در عوض آن‌چه بیشتر احتمال دارد آن است که آن هنرمندان نخستین، علائم شمارشی نیز می‌ساخته‌اند. شاید مانند این ردیف از خطوط که از غار «Riparo di zaminic» در سیسیل به دست آمده‌اند و آن را در «تصویر شماره‌ی 21» مشاهده می‌کنیم.

تصویر شماره‌ی 21

 آن‌ها همان‌طور که به خوبی تمثیل‌هایی با سبک خاص خود، از چیزهایی که در جهان اطرافشان وجود داشت ترسیم می‌کردند، آیا امکان آن وجود دارد که بعضی از این نشانه‌های هندسی برای کاربردی جادویی مانند «حفاظت جنگ‌افزاری» از قبیله یا «خانه‌سازی» به وجود آمده باشند.؟ یا آن‌که این‌ها درباره‌ی اجرام آسمانی، آسمان شب، علم نجوم، یا به طور مثال صور فلکی هستند.؟ و یا شاید حتی نشانه‌ای از رودخانه‌ها، کوهستان‌ها، درختان و خصوصیات مناظر اطراف باشند. به راستی هدف از ترسیم «تصویر شماره‌ی 22» چه بوده است.؟ یا «تصویر شماره‌ی 23» که طرحی همچون یک پرِ مشکی دارد و اشکالی همچون زنگوله در اطراف آن ترسیم شده‌اند.

تصویر شماره‌ی 22

تصویر شماره‌ی 23

هر دو تصویر برای مکانی در «ال کاستیلو» در اسپانیا هستند. از طرفی به تصویر شماره‌ی 23 نام «penniform» که در لاتین به معنی «به شکل پر یا همچون پر» است را داده‌اند، ولی منظور از این تصویر آیا می‌تواند یک درخت یا گیاه بوده باشد.؟ 

بعد از گذشت نیم قرن، تعدادی از پژوهش‌گران به صورت خیلی کم در مورد برخی از نشانه‌های هندسی موجود در بعضی از مکان‌های خاص اروپا، پرسش‌هایی را مطرح کرده‌اند؛ ولی ما باور داریم که دیگر زمان آن رسیده است تا به این مقوله به عنوان یک کل، تحقیق اصلی و جدی نگاه شود. نکته‌ی مهم اینجاست که اگر همه‌ی این نشانه‌ها را در یک مقوله‌ی مجرد طبقه‌بندی کنیم، ابهاماتی در این زمینه به وجود خواهد آمد. به همین‌خاطر به احتمال بسیار زیاد گام بعدی این پژوهش نیازمند تجزیه‌ی آن است؛ تجزیه و تحلیل انواع مختلف تصویرهایی که شناسایی، جدا و دسته‌بندی شده‌اند. و البته این نکته نیز نباید فراموش شود که آفرینش نوشتار کاملا مدون که مدت‌ها بعد از عصر یخبندان اتفاق افتاده یکی از مهم‌ترین دست‌آوردهای بشری است و آن را باید به عنوان یک شاهکار تحسین‌برانگیز در نظر گرفت؛ اما این نکته بسیار مهم است که به خاطر بسپاریم، آن نظام‌های نوشتاری اولیه از هیچ به‌وجود نیامده‌اند. ریشه‌های نخستین آنها به احتمال بسیار زیاد به ده‌ها هزار سال قبل، در گذشته برمی‌گردد. به نشانه‌های هندسی عصر یخ‌بندان در اروپا و خیلی قبل‌تر از آن؛ تا به آن مرحله‌ی دوردست در تاریخ گروهی ما، زمانی که برای نخستین بار ایده‌ی نشانه‌های گرافیکی به ذهن کسی خطور کرده و برای همیشه ماهیت و نوع ارتباط برقرار کردن ما را تغییر داده است.

نکته‌ای که به هنگام پژوهش روی این نشانه‌های هندسی نباید فراموش کنیم، یکی آن است که عموما این نشانه‌ها در جاهایی ترسیم شده‌اند که انسان به آسانی به آن‌ها دسترسی ندارد. یا در ارتفاع خیلی بالایی قرار دارند، یا در جایی بسیار تنگ و تاریک نقش بسته‌اند و یا آن‌که مسافت بسیار طولانی و پرپیچ‌وخمی را دل غار باید راهپیمایی کنیم تا به این نشانه‌ها برسیم. البته درک این که چرا انسان نخستین، باید آن‌قدر طولانی به داخل یک غار برود تا اثری را ترسیم کند، ممکن است آسان به نظر نرسد. چرا که برای مثال، نخستین تصویری که در غار «Cueva cullalvera» در شمال اسپانیا به چشم می‌آید، «780 متر» یعنی معادل نیم مایل درون غار است و از مسیری بسیار پیچیده و پرپیچ‌وخم باید گذر کنند تا به این اثر برسند؛ و نکته‌ی مهم اینجاست که این تصاویر حیوان یا انسان نیستند، بلکه این تصاویر نشانه‌های هندسی هستند. سوال این است که چرا آن‌ها باید حدود یک کیلومتر داخل غار بروند تا تنها اشکالی هندسی ترسیم کنند.؟ «تصاویر شماره‌ی 24، 25 و 26»

تصویر شماره‌ی 24

تصویر شماره‌ی 25

تصویر شماره‌ی 26

نکته‌ی دیگر این است که اولین تصویر حیوانی که در این غار دیده می‌شود، تنها تصویر کمرنگ یک اسب است. و این تصویر هم (تصویر 27) حدودا یک کیلومتر بعدتر، داخل غار است.

تصویر شماره‌ی 27

 نکته‌ی با اهمیت دیگر آنجاست که بعد از تصویر آن اسب، کمی بعد، در گوشه‌ای، کنار شکافی در سمت راست، در بالای دیواره‌ی غار، کسی از انسان‌های نخستین چندین متر از صخره‌های تند و تیز بالا رفته و جان خودش را به خطر انداخته تا تنها چند نقطه‌ی قرمز به نظم و ترتیب خاص خودش ترسیم کند. «تصویر 28 و 29»

تصویر شماره‌ی 28

تصویر شماره‌ی 29

امثال این نشانه‌های ترسیم شده در عصر یخ‌بندان، در نقاط مختلف اروپا زیاد دیده می‌شوند؛ پرسش این است که چرا کسی باید بیشتر از یک کیلومتر، داخل غاری نفوذ کند، از سخره‌ای سخت بالا برود، تا تنها چند نقطه ترسیم کند.؟ این نقطه‌ها به چه معنی هستند.؟ «آزمایش کربن نشان داده که قدمت این تصاویر به قبل از چهارده هزار سال قبل باز می‌گردد.»

البته در همان غار نمونه‌های دیگری از این تصاویر که مربوط به دوره‌ی پارینه‌سنگی و عصر یخبندان نیز وجود دارد؛ تصاویری که همچون «تصاویر شماره‌ی 30، 31، 32، 33، 34 و 35» همگی بین ده تا چهل هزار سال عمر دارند. شاید به دلیل زیبایی تصاویر حیوانات، یا سادگی شناخت و قابل فهم بودن آن‌هاست که عموما تصاویر حیوانات اکثر توجهات را به خود جلب کرده‌اند و تقریبا تمام نظریه‌هایی که در مورد هنر غارهای عصر سنگ داده شده بر اساس این تصاویر «یعنی حیوانات» بوده است.

تصویر شماره‌ی 30

تصویر شماره‌ی 31

تصویر شماره‌ی 32

تصویر شماره‌ی 33

تصویر شماره‌ی 34

تصویر شماره‌ی 35

نکته‌ی مهم دیگر این است که با توجه به «تصاویر 36، 37 و 38» نشانه‌های هندسی بر اساس یک الگوی خاص در کنار هم قرار می‌گیرند، با این که ترسیم هرکدام از این نشانه‌ها به نظر روش خاص خود را داشته است. در حقیقت با این‌که نشانه‌ها بر اساس یک الگوی خاص و مشترک کنار هم قرار می‌گیرند، ولی هرکدام از آن‌ها با روش یگانه و خاص خود ترسیم می‌شده‌اند. این نشانه‌ها هرکدام وظیفه‌ی خاص خود را نیز دارند، و هریک در جایی متفاوت، کاری متفاوت را نیز انجام می‌دهند. پس به این ترتیب می‌توان فهمید که الگوهایی بر مبنای فضا و زمان وجود دارند. به طور مثال نمونه‌ی این الگو را در «تصویر شماره‌ی 39» می‌توان دید. این تصویر که بیست‌وهفت هزارسال عمر دارد، تصویر دست یک کودک است. الگوی زمانی ترسیم دست‌ها مربوط به 40 تا 25 هزار سال قبل می‌شود؛ این بدان معنی است که مردمان نخستین از حدود 40 تا 25 هزار سال قبل از نشانه‌ی دست‌ها استفاده و با روش خاص خود آن‌ها را ترسیم می‌کرده‌اند. این زمان، ابتدای دوره‌ی هنرسنگ و نقاشی سنگ‌ها به حساب می‌آید. از طرفی بعد از این دوره‌ی 15 هزار ساله دیگر نشانه‌ی دست‌ها ترسیم نشده‌اند و ظاهرا کاربرد خود را از دست داده‌اند. یکی از نظریاتی که در مورد این نشانه‌ها مطرح شده این است که احتمال دارد نشانه‌ی دست یک نوع امضا از طرف کسانی در قبیله باشد که به سن بلوغ رسیده‌اند و اکنون باید به گروه شکار بپیوندند. چرا که نشانه‌ی دست‌ها همه الگوی دست راست هستند، و هر تصویر ترسیم شده متعلق به دست یک فرد خاص است. نشانه‌ی دست‌ها بعد از 15 هزارسالگی خود، کم‌کم مرسومیت خودش را از دست می‌دهد تا آن‌که در اواخر عصر یخ‌بندان ناپدید می‌شود.

تصویر شماره‌ی 36

تصویر شماره 37

تصویر شماره‌ی 38

تصویر شماره‌ی 39

و اما الگوی دیگری که بسیار جذاب است، می‌توان نامش را گذاشت «شیروانی شکل» یا «همچون شیروانی» که به لاتین نوشته می‌شود «Atecti form» یا «Roof shape»، این نشانه‌ی هندسی (تصویر شماره‌ی 40) را به این‌خاطر چنین نام‌گذاری کرده‌اند، چرا که بسیار به سقف شیروانی شبیه است. این نشانه‌ها تنها در منطقه‌ی «دُردونیا» «Dordogne» واقع در جنوب غربی فرانسه، در حدود سیزده تا هفده هزار سال قبل به دست آمده‌اند. تمام این اشکال در این منطقه ترسیم شده‌اند، به غیر از یک استثناع که مکانی در حدود 250 مایلی جنوب کوهستان Pyrenees در اسپانیاست. این دو پایگاه «نشانه‌های شیروانی شکل» با این که از هم دورند چه از نظر موقعیت جغرافیایی و چه از نظر شکل نشانه‌های هندسی کاملا همانند یک‌دیگر هستند. جالب این‌جاست که حتی تکنیک ترسیم نشانه‌ها نیز در این دو پایگاه بسیار به هم شبیه است. سوالی که مطرح می‌شود این است که آن‌ها چگونه به هم رسیده‌اند.؟ و نکته‌ی جالب‌تر در مورد این‌نشانه این است که با آن ما می‌توانیم مسیر حرکت این مردمان را تعقیب کنیم، و ایده‌ها و اندیشه‌هایشان را در این زمان-دوره‌ی کهن و عمیق شگفت‌انگیز بشناسیم و درک کنیم که چطور و چگونه فرهنگشان درآن هنگام شکل گرفته‌است. آن‌ها چگونه درمورد نشانه‌شناسی و سمبولیسم آموخته‌اند و شرایطی که آن‌ها را مجبور کرده این‌چنین بیاموزند چه بوده است.؟

تصویر شماره‌ی 40

 پس نشانه‌هایی همچون تصاویر شماره‌ی 41 و 42 یافت می‌شوند، در حالی که بسیار هدفمند به وسیله‌ی مردمان زمان خود ترسیم و استفاده می‌شده‌اند. آن‌هم در صورتی که برای ما کاملا روشن و آشکار است، آنها می‌دانستند این نشانه‌‌ها چه معنی می‌دهند و خوانش آن چگونه است.

تصویر شماره‌ی 41

تصویر شماره‌ی 42

سوال روشنی که اغلب مردم درمورد این نشانه‌های هندسی می‌خواهند بدانند این است که آیا این نوشتار است.؟ و البته که این هنوز نوشتار نیست، ولی این نقوش می‌توانند به عنوان اولین قدم و والدین نوشتار در نظر گرفته شوند. آن‌چه از آن مطمئنیم این است که خط و نوشتار یک‌دفعه به وجود نیامده و نیازمند پیشینه‌ای چندین هزارساله است. 

این نشانه‌های هندسی (تصویر 43) می‌توانند به ما درک شگفت‌انگیزی از بینش طبقه‌بندی شده‌ای بدهند، تا بفهمیم انسان در آن روزگار جهان پیرامونش را چگونه می‌دیده و درک می‌کرده است. دسته‌بندی داده‌ها به طور مثال در هنر، چنان گسترده است که هنوز بسیاری از پژوهش‌گران چیز زیادی از آن نمی‌‌دانند. برای نمونه در «تصویر شماره‌ی 44» یک گردنبند شانزده هزارساله به چشم می‌خورد که از یک گورستان در فرانسه به دست آمده است. روی این گردنبند چهل‌وپنج نشانه‌ی هندسی متفاوت نقش بسته و هنوز هیچ‌کس این داده‌ها را طبقه‌بندی و مطالعه نکرده است. باید به این مساله توجه کنیم که آثار بسیار دیگری همچون این گردنبند وجود دارند که در موزه‌ها خاک می‌خورند، بی‌آنکه هیچ توجهی به آن‌ها شود؛ و نکته این‌جاست که درک این‌داده‌ها تا چه اندازه می‌تواند ما را از رازهای پنهان شده آگاه کند.

تصویر شماره‌ی 43

تصویر شماره‌ی 44

 

پایان...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد