باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...
باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...

چرا روباه در فرهنگ عوام ایران‌زمین چهره‌ی ملا پیدا کرده.؟ «از کتاب کوچه‌ی احمد شاملو.»


در فرهنگ عوام حیوانات همیشه چهره‌ی یکی از تیپ‌های اجتماعی ایرانی‌ها رو به خود می‌گیرن. به طور مثال لک‌لک چهره‌ی یک بازاری رو به خود گرفته و حتی اسمش هم به حاجی‌لک‌لک معروف شده، یا این که طوطی معمولا چهره‌ی یک شاعر یا سخن‌ران رو همیشه به یاد ایرانی‌ها می‌آورده. از بین همه‌ی چهره‌های تیپیکال ایرانی در بین حیوانات، اگه اغراق نکنیم معروف‌ترینشون برای روباه یا آقا روباهه هست. در این‌جا چند روایت یا بهتر بگم قصه‌ی قدیمی از فرهنگ عامه‌ی ایرانی، به نقل از کتاب کوچه‌ی احمد شاملو آورده شده که در این قصه‌ها توضیح می‌ده چرا روباه در فرهنگ کهن ایرانی به عنوان «ملا»، «روحانی» یا «آخوند» معروف شده. البته قصه‌های مربوط به روباه در فرهنگ عوام ایران خیلی بیشتر از این سه روایت هستن «و خیلی قدیمی‌تر»، ولی اینجا سه تا از مهم‌ترین‌هاش رو به انتشار می‌گذاریم.

پ‌ن: نکته‌ی خیلی مهم این که درسته که روباه در فرهنگ عوام ایرانی به عنوان موجودی حیله‌گر معروفه، ولی در واقعیت اصلا این‌طوری نیست؛ یه جورایی روباه در واقعیت نتنها حیله‌گر 

ادامه مطلب ...

اجل در فرهنگ عامه به چه معناست.؟ «قصه‌ای از کتاب کوچه‌، نوشته‌ی احمد شاملو.»


در زبان عامیانه زیاد جمله‌هایی مثل این شنیدیم که "فلانی اجلش سر اومده بود" یا این که "مثل اجل معلق افتاد سر من". واژه‌ی اجل در فرهنگ و زبان عامیانه با این که زیاد کاربرد داره، ولی معمولا کمتر کسی معنی حقیقی اون رو می‌دونه. در حقیقت اجل یه موجود اساطیری در فرهنگ عامه است که وظایف خاص خودش رو هم داره. 

در اینجا یه داستان از کتاب کوچه‌ی احمد شاملو براتون می‌ذارم که توش به خوبی با شکل، نوع و کارکرد اجل «این کاراکتر اساطیری» 

ادامه مطلب ...

مرا فریاد کن

ای کاش


آنکه هدفش تنها وتنها رستگاری انسان نباشد

درد و درمان توده ها را نداند ونشناسد
روشن فکر نیست
تنها دزدیست که با چراغ آمده است..!!!
...

شاملوی بزرگ


_________________________

ای کاش در کنار «روشن فکر» واژه ی «هنرمند» هم بود



تو باعث شده‌ای

تو باعث شده‌ای...

 

تو باعث شده‌ای که آدمی از آدمی بهراسد.

تراشنده‌ی آن گَنده ‌بُتی تو

که مرا به وهن در برابرش به زانو می‌افکنند.

 

تو جانِ مرا از تلخی و درد آکنده‌ای

و من تو را دوست داشته‌ام

با بازوهایم و در سرودهایم.

 

تو مهیب‌ترین دشمنی مرا

و تو را من ستوده‌ام،

رنج برده‌ام ای دریغ

و تو را

         ستوده‌ام.


...

احمد شاملو
۱۳۶۳

اندیشیدن

اندیشیدن...

 اندیشیدن
             در سکوت.

آن که می‌اندیشد


به‌ناچار دَم فرو می‌بندد


اما آنگاه که زمانه

                    زخم‌خورده و معصوم

                                            به شهادتش طلبد


به هزار زبان سخن خواهد گفت..!


....

احمد شاملو
۱۳۶۰

روزنامه‌ی انقلابی

روزنامه‌ی انقلابی

...


هنگامی که مسلسل به غشغشه افتاد
مرگ برابرِ من نشسته بود


ــ آن سوی میزِ کنکاشِ «چه باید کرد و چگونه» ــ
...و نمونه‌های چاپخانه را اصلاح می‌کرد.


از خاطرم گذشت که: «چرا برنمی‌خیزد پس؟
                                       مگر نه قرار است
                                       که خون بیاید و
                                       چرخِ چاپ را
                                       بگرداند؟
...
۱۳۶۰
احمد شاملو