این مقاله رو به مناسبت «شب چله» یا «یلدا» نوشتم؛ و در اون سعی کردم تا ریشههای اسطورهشناسی و تاریخی این آیین کهن ایرانی رو بررسی کنم.
*******
قبل از آن که شروع کنیم، یاد بگیریم به جای واژهی «یلدا» از واژهی «چله»، یا شب چله استفاده کنیم؛ چرا که یلدا واژهای ایرانی نیست. در حقیقت یلدا واژهای سریانی و به معنای تولد است، اما بیشک بر خلاف نام غیر ایرانیاش، از زمان باستان این شب، یعنی درازترین شب سال، به تولد مهر یا همان میترا، خدای پیمان و راستی که از خدایان ایرانی و آریایی است، تعلق داشته. بیرونی در آثار الباقیه آورده که در روز پس از این شب، به تعبیر او «خرم روز» نور از «حد نقصان به حد زیادت» خارج میشود و قدرت آدمیان رو به افزونی مینهد و پریان به فنا میافتند. وی نامی از شب یلدا نمیبرد، اما مینویسد که صبح پس از آن شب (چله) جشن ویژهای برگزار میشده که در آن پادشاهان ایرانی با جامهی سپید، در بیابانها بر فرشهای سپید مینشستند و بدون قراول اجازه میدادند که هریک از مردمان، از دارا و ندار با ایشان گفتگو کنند. در اینروز به گفتهی بیرونی پادشاهان با دهقانان و برزیگران همسفره میشدند و خود را برادر این کسان میشمردند.
در شب چله که شب کارزار روشنایی و تاریکی است، کسی نمیخوابد، ایرانیان گرد هم میآیند تا به نیروی عشق و مهر «میترا»، به نور دل بدهند تا به جنگ سیاهترین و شومترین شب سال برود. چرا که بر این باورند، با این آیین قدرتی به میترا میدهند تا تاریکی را شکست دهد و در این نبرد تاریکی و سرما از روشنایی و گرما شکست میخورد؛ و به این ترتیب بهار با قدرت و برکت بیشتر از راه میرسد.
خوراکیهای شب چله را بر سفرهی کرسی میگسترانند و تا صبح شعر میخوانند، قصه میگویند، فال حافظ میگیرند و بیدار میمانند. تا بیداری آنها کمکی باشد هرچند اندک، به میترا یا مهر که هم او خدای پیمان، خدای راستی، خدای نظم و خدای حرکت و ترتیب اجرام آسمان شب است. در حقیقت همه نگران و منتظرند تا نتیجهی ایـن کارزار را با دمیدن صبح و دیده شدن نخستین پرتو نور جشن بگیرند. (یکی از معانی مهر در پهلوی اولین روشنایی به هنگام سپیدهدم است؛ درست قبل از آن که خورشید دیده شود.)
در مهریشت، سرود اوستا که به نام این ایزد کهن سروده شده است آمده که: مهر نخستین ایزد توانای مینوی است که پیش از برآمدن خورشید تیز اسب بر زبر کوه هرا (البرز) برآید و با زینتهای زرین خویش، از فراز کوه زیبا، سراسر خان و مانهای ایرانیان را بنگرد. (مهریشت 13)
به همان آشیانهایی که در آنجا دلاوران رزمآزما، لشگریان خویش را بیارایند و به همان آشیانهایی که گله و رمه از چراگاههای خوب برخوردارند و رودهای بزرگ، شتابان و خروشان به سنگ خارا خورده، به سوی ایرانشهر سرازیر شوند. (مهریشت 15)
هزاران سال است که جشن شب چله در میان ایرانیان و در خانههای پر مهرشان برگزار میشود، آوردهاند که این جشن نشانی از دانش باستانی نیاکان ایرانی ماست؛ که آنان به گاهشماری خورشیدی دست پیدا کرده بودند و در همان هزاران سال پیش دریافته بودند که اولین شب زمستان بلندترین شب سال است. این جشن نشان از آن دارد که ایرانیان دربارهی حرکت خورشید، از پیش، اندیشیده بودند و آن را در برجهای آسمان اندازهگیری کرده و به هر برجی نامی خاص داده بودند و پس در این شب به انتظار ظهور خورشید که بر تاریکی پیروز میشود بیدار میماندند. جالب اینجاست که از همهی آن جشنها که هزاران سال در ایران محترم بودهاند، به غیر از نوروز، تنها چلهنشینی است که همواره خانوادههای ایرانی را گرد هم جمع کرده و آداب ساده و شیرینش همچنان از بزرگترین شهرها تا دور افتادهترین روستاهای ایران رایج است. و باز جالب اینجاست که در این جشن که بیشک ریشههای دهقانی و کشاورزی دارد، و در تلاش برای بارور کردن زمین و طبیعت است، هیچ غذای خاصی پخته نمیشود؛ در واقع سفرهی این آیین کهن، سفرهی آیینی مخصوص دهقانان و کشاورزان است که با اندوختههای کشاورزی و گیاهی پر شده است.
هرودوت آورده است که ایرانیان به روز تولد خود بسیار اهمیت میدادهاند، هرکس در آن روز به اندازهی توان خویش سفرهای میگسترده تا دیگران بنوشند و بخورند و شادی کنند و برای شادباش از دیگران هدیهای میگرفته است. شب چله نیز شب تولد میترا یا مهر است، میدانیم وقتی مهر، خدای ایرانی پا به سرزمینهای غرب گذاشت، چندان توانا بود که با نام میترا پرستش او تا شمال انگلستان گسترش یافت. رومیها نیز شب تولد او را گرامی داشتند، همچنان که ایرانیان آن شب را محترم میشمردند. در حقیقت در ابتدا، شب چله در غرب نیز چون ایران همان 21 دسامبر، یعنی نخستین شب زمستان، اول دی، برگزار میشد؛ اما پس از چندی، بر اثر اشتباهی که در محاسبهی کبیسههای تقویم رخ داد، روز 25 دسامبر اشتباها روز تولد میترا دانسته شد و چون رومیان به گرفتن جشن تولد میترا در این روز خو گرفته بودند، همه کوشش کلیسا برای برانداختن این جشن ناکام ماند و در نتیجه، سرانجام مسیحیت ناچار شد در نیمه دوم سده چهارم میلادی اینروز را به عنوان میلاد مسیح تعیین کند. چرا که مسیح برای آن که در امپراتوری رم و بیزانس پا در جای پای مهر بگذارد و برای این که جانشین میترا باشد، لازم بود که کموبیش به شکل میترا «مهر» درآید.
نمیدانیم مهر در چه زمانی و چگونه به غرب وارد شده است، آیا با مهاجرت بخشی از آریاییها به سوی اروپا این واگیری صورت گرفته.؟ اگر چنین باشد میتوان گفت که ریشههای مهر در غرب بسیار قدیمیتر از آن چیزی است که هماکنون تاریخ به ما میگوید. و یا همچنانکه نشانههای اندک تاریخی نشان میدهند، مهرپرستی با حضور نیروهای امدادی مهرپرست آسیای صغیر در لژیونهای رومی خود را به غرب وارد کرد. این خود از «چرخشهای طعنهآمیز» و شوخیهای تاریخ به شمار آمده است که «یکی از ستایشآمیزترین خدایان ایرانی به صورت یکی از محبوبترین خدایان رمی» تبدیل شود. بهویژه آنکه رمیها و ایرانیان نسبت به هم دشمنترین بودهاند و در طول تاریخ بارها و بارها تیغ به سوی یکدیگر آختهاند.
پس از آن با اوجگیری مسیحیت، این دین تازه نفس ناچار شد، برای پذیرفته شدن در دنیای رمی به بسیاری از آیینها و اعتقادات مهرپرستی سر خم کند. آوردهاند که باور به روز رستاخیز هم یکی از همین آیینهاست. مگر نه اینکه مهر، خدای پیمان بوده و پیمانشکنان را سخت دشمن میدارد.؟ مهر کسی است که از نظم و راستی حمایت میکند و دشمن سرسخت دروغ است. به همین دلیل نیز آن هنگام که روان آدمیان از جهان مادی به سوی جهان دیگر میرود، این مهر است که از هزاران سال پیش «و هم اینک در آیین زرتشتیان نیز به داوری روان میپردازد.» حتی در دوزخ آیین زرتشتی نیز این مهر است که گرز خود را بر بالای دوزخ میگرداند تا دیوان به گناهکاران ستم نکنند و عقوبتی بیش از آنکه باید به آنان تحمیل نسازند.
نکتهی دیگر این است که این دشمنی با مهر، خدای کهنسال ایرانیان، از سوی زرتشت نیز انجام شده است. در واقع این اندیشمند ایرانی تمایلی به دیگر خدایان، به جز اهورامزدا نشان نداده، اما به هرحال مهر چه در گاتها (که سرودهی خود زرتشت است) و چه در اوستا (در مهریشت) که بعد از زرتشت سروده شده، حضور یافته است. در واقع ایرانیان در برابر حذف مهر مقاومت کردند و اگرچه در آیین زرتشتی مهر از سریر خدایی به جایگاه فرشته بودن پایین میآید، ولی همچنان محبوب و دوستداشتنی میماند. مهر در آیینهای ایران باستان ایزد ناظر بر مردمان بوده است، تا کسی دروغ نگوید و پیمان را زیر پا نگذارد. در مهریشت، این سرود زیبای اوستا آمده است که: [مهر] کاشانه و دودمان سهمگین دروغپرستان و پیمانشکنان را براندازد. (38) گماشتگان او [مهر] بر زبر کوههای سربر کشیده در برجهای بلند ایستاده، مانند دیدهبانان به سوی پیمانشکنان نگرانند، به ویژه به کسانی دیده دوزند که دروغ گویند و به کسانی یاوری دهند که با پیمانشکنان بستیزند و دروغپرستان را نابود کنند. (42)
از دیگر آیینهای درون مسیحیت که از مهرپرستی گرفته شده، به جز تولد مسیح، میتوان از غسل تعمید، زنگ کلیسا، نان و شراب در مراسم دینی و به ویژه از تعطیلی روز یکشنبه(Sunday) که روزی مقدس در نزد مهرپرستان بوده است نام برد.
قدمت مهر چندان است که از او در زمان یکی بودن هندیان، ایرانیان، جرمنها و نورسها نیز نشانهها داریم. در سههزاروچهارصد سال پیش نام مهر با سه ایزد آریایی دیگر در سندی به خط میخی و زبان هتیت (از اقوام هند و اروپایی) آمده است. در این سند هتیتها با میتانیها که آنان نیز از اقوام هند و اروپایی بودهاند، پیمانی بستهاند که نام مهر را نشان میدهد؛ و نشان میدهد که این خدای باستانی در آن زمان نیز مورد ستایش بوده و به ویژه در پیمانها از او زیاد یاد شده است. از طرفی به همین شکل روایتهای اساطیری اودین (پدر همگان) در نورس باستان، شباهت بسیار زیادی به روایتهای میترا یا مهر دارد. در کهنترین متن باستانی هند «ریگودا» و برخی از سرودههایش که از قدمتی 3500 ساله برخوردار است، پاره سرودهای به میترا تعلق گرفته است. در آنجا نیز چون مهریشت، میترا «پاسبان مردمان» و کسی است که آدمیان را به هم میپیونداند. در آنجا نیز میترا گردونهای دارد (که ما را به یاد گردونهی بابانوئل مسیحیان میاندازد)، گردونهای بسیار زیبا با چهار اسب سپید، میترا با لباس فاخر بر آن گردونه سوار است و با پرتو خورشید در آسمان میگردد و نگران مردمان و کردار آنهاست. مهر و خورشید در هزارههای پیش یکی نبودهاند و در واقع هرکدام جایگاهی ارزشمند و متمایز در نزد ایرانیان داشتهاند. مهر فروغ یا پرتو و روشنایی است که پیش از برخاستن خورشید برمیآید. مهر در مهریشت اوستا نیز ایزد فروغ است نه خورشید، چندان که خورشید از برای خویشتن یشتی در اوستا دارد و از سوی دیگر نام روزهای هریک از این دو ایزد در ماههای سال متفاوت است. با اینهمه به تدریج مهر و خورشید یکسان پنداشته شدهاند و هماینک در زبان فارسی نیز یکی از مفاهیم مهر همانا خورشید است. در حقیقت نام مهر از ریشهء آریایی «می» (با گسترش میث) میتواند باشد که در سانسکریت به میتر به معنای دوست و دوستی تبدیل شده است و در اوستا میثر شده و به معنای دوست و پیمان و ایزد پیمان به کار رفته است. ریشهی دیگر که باز ما را به همان نتیجه میرساند، میذ است که به معنای در میان بودن، و میانجیگری کردن است. از این ریشه در فارسی لغـت میان و میدان را داریم و در انگلیسی همان است که به mediator تبدیل شده است. آوردهاند که همین ریشه در عـبری و عربی به مسیح تبدیل شده است.
به هرحال مهر که زمانی خدایی قوی، باشکوه و جهانگیر بود، چندانکه هندیان، ایرانیان و اروپاییان او را ستایش میکردند، حالا هم در ایران مظهر نور، راستی و نیکی است. اینک ایرانیان به شب تولد او احترام میگذارند و تولد این خدای باستانی را جشن میگیرند.
از طرفی نباید فراموش کرد که این شب یادآور تلاش ایرانیان برای پیروزی بر تاریکی، دروغ و بدی است. چرا که ایرانیان همچنان هم مانند نیاکان باستانیشان، آرزومند پاکی و نگاهداری پیمان هستند؛ و همه میدانند که این شب چون بگذرد فردایی روشن در پیش است که در آن نور پیروزتر به میان خواهد آمد و میدانند که برای گذراندن درازترین شب سال نباید تنها بود و نباید دیگران را تنها گذاشت. پس به خاطر این است که همچنان ما ایرانیها این شب را در این روزگار شوم کنار یکدیگر میمانیم و فراموش نخواهیم کرد که تنها راه پیروزی بر تاریکی و سیاهی همبستگی و باهم بودن است.!
*******منابع:
ابوریحان بیرونی. آثار الباقیه. ترجمه اکبر دانا سرشت. تهران: ابن سینا. 1352.
پورداود، ابراهیم. آناهیتا، پنجاه گفتار پورداود. به کوشش مرتضی گرجی. تهران: امیرکبیر. 1343
رجبی، پرویز. جشنهای ایرانی. تهران: انتشارات فرزین با همکاری ماهنامه چیستا. 1375
روحالامینی، محمود. آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز. (نگرش و پژوهشی مردمشناختی) تهران: آگه. 1376
مقدم، محمد. جستار درباره مهر و ناهید. تهران: هیرمند. 1380
هینلز، جان. شناخت اساطیر ایران. ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی. تهران: نشر چشمه. 1375
یشتها. ج1. ابراهیم پورداود. تهران: اساطیر. 1377
منابع شفاهی:
کلاس درس دکتر ژاله آموزگار در سال 1390
سخنرانی دکتر فریدون جنیدی در شب چلهی 1384
**************
از دل سیاهی شبی درازآهنگ و سرد، مهر یا میترا در یک غار و از دل سنگی به دنیا میآید. او در هنگام تولد یک کلاه بر سر دارد، شمشیر و تیروکمانی در دست.
این اثر سنگی در انگلستان پیدا شده است. در بعضی از روایات تولد میترا به جای تیر و کمان مشعلی در دست دارد.
بازسازی جشن شب چله در معبدی میترایی؛ رم باستان.
تصویر تولد میترا در یک کاشیکاری رم باستان.
تصویر زندگی میترا، از تولد تا قربانی کردن گاو آسمان. این طراحی بر اساس سنگتراشی های رمی به دست آمده.
شباهت فراوان میترا با مسیح.
حدس زدم ممکن است نسبت به ادای مطلب یک خط کم داشته باشد. خطوط را شمارش کردم ومتوجه شدم که دقیقاً یک خط کم دارد.همیشه از همینجا شروع میشود از خطی که ناگهان گم میشود...