باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...
باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...

بررسی تطبیقی معماری ستون‌ها در دوران هخامنشی و آتن باستان در یونان

اونچه در متن پیش‌رو می‌خونیم مقاله‌ایه که سال‌ها پیش به سفارش یکی از دوستان که "دانشجوی ارشد پژوهش‌هنر بود" نوشتم. از اونجا که سال‌ها از این ماجرا گذشته و این دوست ما هم این مقاله رو تنها برای گرفتن نمره‌ی درسی نیاز داشت، فکر نمی‌کنم دیگه بیشتر از این لازم باشه این مقاله در کنج هارد سیستم من خاک بخوره. به همین خاطر بخش‌هایی از اون رو برای مطالعه‌ی شما اینجا می‌گذارم.
 


به طور کلی هنر هخامنشی متأثر از هنر ملل های دیگر بوده و آن ها از مهارت هنرمندان و صنعتگران کشورهای زیر فرمان خود بهره می‌گرفته‌اند. از این جهت در آثار معماری و صنعتی این دوره، تأثیر دیگر کشورهای زمان نیز دیده می‌شود. در هنر هخامنشی ستون جایگاه ویژه‌ای داشته و همواره یکی از اجزای اصلی در ساختمان محسوب شده است. هم چنین اوج هنر ستون‌سازی مربوط به پادشاهی هخامنشی بوده. سرستون ها غالباً به شکل شیر، گاو، لاماسو و گریفین بوده‌اند. در همان دوران هخامنشی، در منطقه ای دورتر، یونانیان «مخصوصا آتنی‌ها» نیز تمدن و معماری خاص خود را برپا کرده بودند. آن‌ها در این دوران که عصر طلایی هنر و معماری کلاسیک به شمار می‌رود، معابدی بنا کردند چنان با شکوه که هنوز هم مایه‌ی الهام معماران معاصر است. در معماری یونانی هم مانند هخامنشی ستون عنصر اصلی به شمار می‌آید، یعنی ستون هویت، اصالت و اهمیت کل ساختمان را در خود داشته.
در ادامه به بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های ستون‌ها و کاربرد آن‌ها در معماری هخامنشی و یونانی می‌پردازیم. به نظر می رسد معماری دو فرهنگ از هماهنگی و تناسب خاصی برخوردار باشند که قسمت اعظم این هماهنگی و تناسب از شکل ستون‌ها، جزئیات و اندازه‌ی آن‌ها نشأت می‌گیرد. بر اساس بررسی‌ها در هردو معماری تقسیم‌بندی فضا بر ستون و پایه‌های عمودی استوار است. ستون‌های هخامنشی بلند تر و رعناتر ساخته شده‌اند؛ در حالی که ستون‌های یونانی کوتاه تر و قطورتر. سرستون‌های هخامنشی مجسمه هایی به شکل حیوانات واقعی و اسطوره‌ای‌ست، حال آن که سرستون‌های یونانی به سه شکل دوریک، یونیک و کورنتی است که به مرور در گذر زمان ظریف‌تر و تجملی‌تر می‌شوند.
ستون که عنصر اصلی و اساسی بناهای دوران هخامنشی است، به علت سرستون‌ها که به شکل حیوانات ساخته می شده، به عنوان شاخصه‌ی اصلی معماری هخامنشی در نظر گرفته می‌شده. ستون‌های دوره هخامنشی با اشکال گوناگون و تزئینات مختلف و ارتفاع بی‌مانند از دیر باز تا به امروز مورد توجه بینندگان بوده. پایه ستون‌های ساده و منقوش با تنه‌ی باریک ولی مرتفع و همچنین سرستون‌های حیوانی شکل سنگین که بر بالای چند قطعه سنگ تراش خورده قرار دارد، که همواره شکوه و عظمت فوق العاده‌ای را به نمایش می گذارد.
در معماری یونانی نیز مهمترین عنصری که شیوه‌های معماری را از یکدیگر مجزا می‌کند تغییر شکل سرستون‌هاست، مسئله مهم در تکامل معماری یونانی روابط هندسی حاکم بر ابعاد ستون‌ها و شکل سرستون‌ها بوده. بر اساس بررسی های به عمل آمده در معماری هر دو فرهنگ ستون نقش تأثیرگذاری در زمینه ی طراحی پلان وچگونگی چیدمان عناصر بصری و همچنین به عنوان عنصر اصلی در زمینه ی تزئینات آثار به وجود آمده داشته است که علارغم این شباهت‌های کلی تفاوت‌هایی ساختاری در شکل ستون‌ها، و همچنین اندازه و تزئینات سرستون دیده می شود.
  

و  اما اندکی درمورد معماری هخامنشی:
در حدود ۵۶۰ سال پیش از میلاد که دو دولت نیرومند آریایی یعنی ماد و پارس با هم متحد شدند، امپراتوری بزرگ ایران به وجود آمد. این واقعه زمانی رخ داد که کوروش بزرگ نیای خود آستیاک فرمانروای ماد را از تخت پادشاهی به زیر آورد. با کوشش دو تن از پادشاهان توانمند این سلسله، یعنی کوروش و سپس داریوش همه آسیای باختری و خاوری، از رود نیل تا جیحون و از دریای اژه تا رود گنگ به تصرف درآمد و شاهنشاهی ایران به صورت نخستین امپراتوری بزرگ جهان سازمان یافت و مدت دویست و سی سال با ثباتی کم نظیر دوام آورد. راه شاهی که از سارد پایتخت لیدیه تا شوش به مسافت بیش از ۱۶۰۰ مایل امتداد داشت، با یکصد و دوازده ایستگاه بین راهی در طول آن، برای کمک به کاروانها و حمل‌ونقل کالا در مدتی کمتر از نود روز، در سراسر امپراتوری ساخته شد. در این زمان حتی راه‌های بین شوش، تخت‌جمشید و اکباتانه (همدان) نیز سنگ‌فرش بودند. (گیرشمن، 1371 : 120) این نمونه ای کوچک از اقدامات عمرانی هخامنشیان بوده که نشانگر تمدن درخشان ایرانی در این دوره است.
هنر ایران در دوران، هنری است شاهانه، و سرنوشتش با سرنوشت شاهان هخامنشی پیوند خورده است، و به همین خاطر هم در دوران پادشاهی کوروش و داریوش بزرگ این هنر به اوج ترقی می‌رسد. (گیرشمن، همان: 130مهمترین بناهای به جا مانده این دوران کاخ‌های شاهی است، تاریخ ساختمان این کاخ‌ها به اواسط قرن ششم قبل از میلاد باز می‌گردد، آن چنان که از آثار معماری این دوره برمی آید، آغاز آن از مسجد سلیمان و بعداً در پاسارگاد و تخت‌جمشید گواه آن است. یکی از عناصر مهم ساختمانی، صفه مصنوعی است، که پشت به کوه دارد و روی آن ساختمان‌های کاخ‌ها و اقامتگاه‌های شاهی را بنا می کردند، با پلکان‌های سنگی برای صعود به صفه. به عنوان نخستین ابزار سیاسی و به نشانه تأیید آسمانی در حدود سال ۵۰ پیش از میلاد کوروش بزرگ ساختمان مجموعه کاخ و پرستشگاه‌هایی را در پاسارگاد در استان فارس بنا نهاد، که به عنوان نخستین کانون امپراطوری، معرف سبک معماری هخامنشی است و آشکارا منابع آن را روشن می سازد. معماری پاسارگاد در حقیقت، یک نوع معماری تکامل یافته از شیوهی سبک معماری پارسی است، و با آن‌که بسیاری از بخش‌های آن از میان رفته ولی زیبایی و اصول فنی در ساختمان قابل دیدن‌اند. (زارعی،1389  : 84). 
هخامنشیان تنها سازندگان کاخ نبودند، بلکه از آنها نیز آثار معابد و مقابر آرامگاه های صخره ای به جای مانده است. به هر روی که این دوره از معماری ایرانی را بررسی کنیم، در خواهیم یافت که از چه پیشینه ای غنی و بادوام برخوردار است، همچنین، معماری هخامنشی به نوعی، شکل تکامل یافته معماری ایلامی و مادی است و به عبارت دیگر هخامنشیان از آن مجموعه فنون و هنرهای ساختمانی با روشی خاص و استادانه استفاده کرده اند. آنان مصطبه سازی، آجرهای لعابدار ایلامی و تالارهای ستون دار با ایوان های جانبی، و مقابر صخره ای مادی را تکامل بخشیدند و از همسایگان و ملل تابعه هم غافل نماندند، بلکه از معماری و معماران بابلی، آشوری، لیدی، ساردی، مصری استفاده های شایانی بردند و افزون بر آثار موجود از ملل متقدم، هنرمندان آثاری پدید آوردند که در طول تاریخ بشریت اگر بی نظیر نباشد، کم نظیر است. معماران هخامنشی از هوش و ذکاوتی سرشار بهره‌مند بوده اند. زیرا در آثار آن‌ها اصولی رعایت شده که بعدها به عنوان اصول معماری ایرانی معمول و موسوم گردید. هرچه بنا کردند به استثنای پاره ای از موارد، مصالح بوم آورد را در نظر گرفتند. از آن جمله پاسارگاد است که آن را می توان از پروژه‌های عظیم و آغازین امپراتوری هخامنشی محسوب نمود. هخامنشیان با این که قبلاً در مسجد سلیمان آثاری از خود به جا گذاشته بودند، اما پاسارگاد داستانی دیگر دارد. پاسارگادی که به اعتقاد بسیاری از مورخین، نخستین پایتخت امپراتوری نوپا بود و از همان جا، سایر نقاط کشور بزرگ و پهناور ایران، آن روز تسخیر گردید. پاسارگاد را باید از کارهای کورش بزرگ قلمداد کرد. در پاسارگاد هنر ایرانی وحدت یافته تر می شود با آثاری نظیر کاخ دروازه، دیگر کاخ‌ها و تل‌تخت.
در این محوطه مجموعه‌ای از بناهای کاخ‌ها، مقابر، پل، و کوشک‌هایی برپا گردیدند. به عنوان نمونه، جزئیات معماری کاخ دروازه به شرح ذیل است: 
کاخ دروازه: این بنا که در شرق محوطه کاخ ها و اندکی بیرون از خط دیوار حصاری است، که مجموعه کاخی در آن قرار دارند، واقع شده است. ابعاد آن ۳۶×۳۶ متر است. بنای ستون دار با دو ردیف  ۴تایی ستون های سنگی، جرز دیوارها نیز از سنگ ساخته شده است. این بنا چهار مدخل ورودی دارد که دوتا از آنها بزرگتر از دوتای دیگرند. بر روی سطوح مدخل ورودی نقوش برجسته ای از ترکیب انسان و گاو، انسان و ماهی وجود دارد و درگاه شمالی آن نقش یک انسان بالدار که بعضی آن را به کوروش بزرگ تعبیر کرده اند (همان: 85). ستون ها دارای پایه هایی از سنگ سیاه و زرد، شعبه مرمر هستند و کف کاخ را با سنگ های بدون شکل هندسی منظم سنگ فرش نموده‌اند.
معماری یونانی:
وضعیت طبیعی و جغرافیایی یونان: سرزمینی که تمدن و فرهنگ یونان باستان در آن شکل گرفت، از یونان و جزایر یونانی تشکیل شده بود، که عبارت بودند از: یونان شمالی، مرکزی و جنوبی (پلوپونز) و همچنین جزایری که در سواحل شمالی (تراس) و شرقی (آسیای صغیر) دریای اژه قرار دارند. به عبارت دیگر می توان چنین گفت که: شبه جزیره ی بالکان در جنوب اروپا قرار دارد که قسمت بزرگی از آن در دریای مدیترانه پیش رفته و در همین قسمت کشور یونان قرار گرفته است، بخش اعظم این شبه جزیره را کوه های صخره ای و پرشیب فرا گرفته که تنها در میان جلگه هایی که وسط این کوه ها قرار دارند، اراضی حاصل‌خیزی جهت کشاورزی وجود دارد. در این کوه‌ها علاوه بر معادن سنگ آهن، مس و نقره، سنگ مرمر بسیار زیبایی که به آسانی قابل تراش و تغییر شکل است، به فراوانی یافت می‌شود. موقعیت جغرافیایی و طبیعی، در شکل دادن به اوضاع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تمدنی یونان نقش بسیار مهمی داشته است. زیرا همین وضعیت طبیعی موجب شده که در بخشهای مختلف یونان، دولت شهرهای کوچک مستقل تشکیل گردند که شرایط خاص طبیعی، یعنی از یک سو به دریا و از سوی دیگر کوهستان های صعب العبور مانع از آن بودند، که تا این دولت شهرها مورد تهاجم قرار گیرند. (زارعی، 263:1389). به طور کلی تمدن یونان در سه عنصر ثابت خلاصه می شود که عبارتند از: انسان، طبیعت، عقل. شناخت تمدن یونان، شناخت بخشی از تمدن جدید غرب هم محسوب می‌شود و شناخت این تمدن بدون آشنایی با تمدن شرق مدیترانه امکان پذیر نیست. زیرا به طوری که اشاره گردید، این تمدن سهم بزرگی در ایجاد تمدن و هنر یونانی داشته است. (همان: 265).
 
 انواع آثار معماری یونانی:
در یونان باستان برخلاف بسیاری تمدن های کهن و باستانی کمتر توجهی به ساخت کاخ‌ها و آرامگاه‌های شاهان شده، بلکه توجه آنان بیشتر معطوف به ساختمان‌هایی بوده که جنبه دینی و کاربردی داشته است. به طوری که این مسئله در ساخت معابد و قربانگاه ها، تئاترها، گنج خانه‌ها، تولوس‌ها (بناهای دایره شکل) و ساختمان‌هایی مانند «ادئون» مشخص است. یونانی‌ها در ساخت آثار معماری بسیار تحت تأثیر طبیعت و زیبایی پیرامون خویش بوده اند. به طوری که افلاطون در تعریف زیبایی می گوید: «چیزی زیباست که ایده های زیبا را در بر گرفته باشد» او طبیعت را هنر و کار الهی می‌پندارد. چون این احساس به سوی طبیعت با یونانی‌ها متولد شده است. یعنی از آغاز تولدشان آنها چشم به زیبایی های طبیعت یونان می‌گشودند. همین امر موجب گردیده بود که برای هر یک از عناصر طبیعی خدایی خاص را تصور نموده و معبدی برایش بسازند، چنان که معماری یونان را باید در معابد آن سرزمین برسی و مطالعه نمود. (زارعی، 1389:271).

بررسی دوره های معماری یونان:
هنر و معماری یونان دارای فراز و نشیب‌های فراوانی در طول تاریخ بوده‌است. بر همین اساس می توان هنر یونان را در چهار دوره و معماری را در سه دوره از آن مورد بررسی قرار داد.
الف) هنر دوره ی هندسی: به آثار هنری پیش از دوره ی آرکائیک اطلاق میگردد. که در آن بر روی سطوح ظروف سفالی از طرح های منظم هندسی استفاده شده است.
ب) معماری دوره ی کهن ۶۳۰ تا ۴۸۰ ق.م
ج) معماری دوره ی کلاسیک ۴۸۰ تا ۳۳۰ ق.م
د) معماری دوره ی هلنی ۳۳۰ تا ۲۷ ق.م
بررسی معماری یونان در هریک از دوره های فوق الذکر به ویژه سه دوره ی کهن، کلاسیک و هلنی ادامه بحث است.
 1 دوره ی کهن: در این زمان، دوره ی هندسی جای خود را به مرحله یا «شیوه ی خاور مآبی» دوره ی کهن داد. این مرحله، مرحله ی گذرایی بود و پس از آن عناصر تازه ای از هنر، با هنر اصیل یونانی پیوند خورد و شیوه ای جدید پدید آورد که سبب بنیان و پیشرفت هنر یونان گردید. این دوره را به نام «دوره ی کهن» نام گذاری کرده اند که از اواخر قرن هفتم پیش از میلاد آغاز شده و تا شروع جنگ های ایران و یونان در زمان خشایار شاه هخامنشی (۴۸۰ ق.م ) ادامه داشته است (زارعی،1389 :279 ). پیامد روابط جدید با شرق، ظهور پیاپی جانوران و هیولاهای مرکب متعلق به خاور زمین در سطح ظروف یونانی بود، با این مضامین در هنر بین النهرین، مصر و ایران آشنا شدیم، شیر، ابوالهول شیر بالدار، آدم تنه اسبی (مینوتور) (گاردنر، 118:1370).
معماری: در دوره ی کهن دو مسیر هنری در شهرهای تحت نفوذ یونانی ها برقرار بود، یکی از هنر دوریک که مشخص، با رسمیت و صلابت و بی پیرایه در سرزمین یونان قرار داشت. دیگری شیوه ی هنری یونیک که دارای ظرافت بیشتر و خاص خود بود، و در ناحیه ی آتیکا و پایتخت خود آتن واقع در کناره ی جنوب شرقی سرزمین مرکزی یونان و جزایر اطراف آن در دریای اژه و همچنین بخش غربی آسیای صغیر، آن زمان مجزا بود. آثار معماری این دوره با استفاده از قطعات سنگ های تراشیده شده و بدون ملات ساخته شده اند که در مراحل اولیه در ساخت معابد از چوب برای ستون ها و پوشش سقف ها و آجر برای دیوار و سنگ صرفاً برای پی ساختمان استفاده شده است. معابد کوچک و ساده بودند و کم کم فرم اصلی خود را یافتند. از قدیمی ترین معابد این دوره می توان از «معبد هرا» در «الیمپ» یاد کرد که به شیوه ی دوریک و در سال ۶۰۰ ق.م ساخته شده است. ابعاد آن ۱۸/۵ × ۵۰ متر و بلندی ستونهای آن ۵/۴۰ متر است. سقف شیروانی آن سفالی است (زارعی،279 :1389 ). در داخل مقصورہ دو ردیف ستون قرار دارد، و از خشت و سنگ و به ویژه در پی از سنگ های نتراشیده استفاده کرده اند.
معماری دوره ی کلاسیک: این عصر دوران ثبات و شکوفایی تمدن و هنر یونان است. قرن پنجم و چهارم را باید بهترین ایام تحول و تکامل معماری یونان به شمار آورد. این دوره ی با عظمت، پس از پیروزی های درخشانی آغاز، و با اقدامات کشورگشایانه ی اسکندر مقدونی پایان پذیرفت. این فصل از حیات یونان نتیجه و مولود دوران باستانی و مقدمه ی دوران هلنیستی بوده است. دوران کهن با آن که دوران کار و ابتکار محسوب می شد، ولی آثار جوانی و ناآزمودگی از آن هویدا بود و در دوران هلنی که از لحاظ انتشار تمدن در دنیا اهمیت شایانی یافت، علائم پیری و مهجوری در آن به چشم می خورد. در صورتی که در فاصله میان این دو دوره، یعنی در دوره ی  یونان کلاسیک جز موازنه و اعتدال و هماهنگی چیزی دیده نمی شود. (همان: 283)
معماری دوره ی کلاسیک به رهبری و پشتیبانی فیدیاس معمار و پیکرتراشی که در دولت یونان مقام وزیر هنر را داشت، به اوج و رونق خود رسید. با این که درباره ی معماری این دوره نوشته ها بسیار است، ولی باید به چند بنای مهم اشاره کرد. شهر آکروپل یا ارگ آتن که بر روی تپه ای ساخته شده از اقدامات بزرگ معماری این دوره است. معبد «پارتنون» به سرپرستی «فیدیاس» و دو معمار دیگر، معبد الهه ی «آتنا» و معبد «ارختئوم» و چند بنای دیگر، هم بر بلندای آکروپل ساخته شده اند. معماری این دوره از جنبه های فنی پیشرفت های شایانی کرد. سنگ های مــــورد استفاده ی دیوارها به طور کامل تراش خورده و با بست های فلزی بادقت بسیار نسبت به دوره ی کهن در کنار هم قرار گرفتند، نصب سفال های بام پوش نیز بر همین منوال پیشرفت نمود. ساختمان معابد دارای نقشه سه بخشی بود، که مشتمل بود بر: ۱- رواق ورودی (پیشخان)، ۲- تالار (اتاق) قرارگاه پیکره ی الهه، ۳- پستو برای نگهداری نذورات. نقشه اصلی بناها چهارگوش بود، به جز چند پرستشگاه که با نقشه مدور ایجاد شده و دور ستونی بودند که بهترین نمونه ی این گونه بناها معبد «تولوس» است که در شهر دلفی قرار دارد به جز معابد و ساختمان های رسمی در این دوره، شهرسازی نیز پیشرفت نمود و انواع بناهای عمومی مانند: تالارهای اجتماعات به شکل آمفی تئاتر، گذرگاه های سرپوشیده و ستون های یادبود در خیابان ها، ورزشگاه و باشگاه های پرورش اندام پهلوانان، میدان های دو و اسب سواری با ردیف جایگاه های پلکانی برای تماشاگران، که این گونه آمفی تئاترهای سرگشاده بر شیب تپه و گرداگرد میدان ورزش، ساخته می شد. (همان: 286)

معماری دوره ی هلنی: 
برای نخستین بار یک تاریخ دان آلمانی در سال ۱۸۳۶ میلادی واژه ی «هلنیسم» را به کار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه ی آن پدید آمدن دولت ها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اطلاق گردید. این دوره از سال ۳۳۰ ق.م تا ۲۷ ق.م تداوم یافت. محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره ی هلنی است. پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید. تا آنجا که نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه ی خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد. در اغلب موارد منحصراً برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخ های حاکمان مقتدر به کار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آن را «یونانی مآبی» (هلنیسم) نام نهاده اند (همان :294 ).
معماری: پس از سقوط دوران طلایی در دولت‌شهر آتن، امتزاجی از اندیشه ها، دین ها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید. گوناگونی ها، پیچیدگی‌ها و پیشرفت‌های چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه ی معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پردامنه به مراتب فراتر از آنچه کشورشهر کلاسیک می توانست بطلبد، نیازمند بود. فعالیت های ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پررونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر (ترکیه) که مرکزیت بیشتر برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضاهای درونی بناها، که این یکی از ویژگی‌های معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می دهند که شهرهای سنتی این شرایط را ایجاد نمی‌کردند. از بناهای مهم این دوره می توان به معبد «آپولون» در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و تئاتر سرگشاده‌ی اپیداوروس اشاره کرد. (گاردنر، همان: 160)

و اما ستون در معماری هخامنشی:
ستون که عنصر اصلی و اساسی بناهای دوران هخامنشی است، به‌خاطر سرستونش که به شکل حیوانات ساخته می شده، از مجموعه ترکیبی عناصر دیگر ساختمان‌های تخت جمشید بیرون نمی‌ماند. پایه آن یک مکعب است به شکل یک گلدان برگشته که روی آن قرار می گیرد، ساقه آن شیاردار و سرستونش ترکیبی است. احتمال دارد که فکر ساخت این نوع ستون ها و سرستون ها از خانه های چوبی شمال غربی گرفته شده باشد، زیرا در این خانه ها تیرهای بام در میان دو شاخه ای که در بالای سرستون وجود داشته جای می گرفته است. در این بناها ستون هایی که سرستون کامل داشتند، در قسمت داخلی تالار قرار داده می‌شدند و در ایوان‌های ستون‌دار، که در سه طرف تالار بودند نیم تنه گاو مستقیماً روی ستون گذاشته می‌شد. (گیرشمن، همان: 214ستون‌هایی که عنصر مهم ساختمان‌های هخامنشی را نشان می دهند، به خاطر سرستون‌هایشان که از قسمت قدامی حیوانات واقعی و موجودات افسانه ای تشکیل یافته اند، از مجموعه ترکیبی عناصر دیگر ساختمان های تخت جمشید به دور نیستند. نمای کلی این ستون‌ها، روی هم رفته، شبیه نمای ستون‌های شوش بوده و پایه‌ی آن ها مربع و یا به شکل گلدان برگشته هستند که بعضی مواقع، روی پاستون مربع شکل، ته‌ستونی با شیارهای افقی دایره شکل (شال ستون) قرار می گیرد که به احتمال، اقتباس از الگوی ایونی (یونانی) می‌باشد. با این اختلاف که ظرافت و زیبایی پاستون شیوه ایونیک یونانی، که هنرمندان حجار ایونی از مخترعین آن بودند، در نمونه‌های هخامنشی، چندان مشاهده نمی‌شود. (سرفراز، فیروزمندی، 1385: 140)

اطراف بعضی از پا ستون‌های هخامنشی در تخت‌جمشید که به شکل زنگوله است، به الهام و تأثیرپذیری از  ستون‌های مصر، با برگ‌های درخت خرما و گل نیلوفر آبی به صورت نقش برجسته های بسیار ظریف، به شیوه ای تزیین یافته است که با تناسب و جلوه خاصی به عنوان یک شاهکار، جلال و جمال ویژه ای به معماری هخامنشی بخشیده است. چنین شیوه هنری با سرستون های ترکیبی، تا کنون در معماری یونان مشاهده نشده است. سوای این، بر خلاف سر ستون های یونانی که به شکل لوحه های تا کرده و یا قرقره (در نظام ایونیک) و به شکل مربع (در نطام دوریک) تظاهر می کنند، در بعضی سرستون های هخامنشی، عنصری صلیبی شکل،  فاصله میان سطح مدور و سطح مستطیل را که در بالا قرار گرفته، پر کرده، که این عنصر تزیینی صلیبی، مرکب از چهار حلزون دو کلو می باشد که پشت بر طرفین، مکعبی را به وجود آورده اند و این قسمت، درست در مرکز سر ستون قرار دارد و احتمال می رود که این حلزون ها ادامه عناصر تزیینی معینی باشند که در زمان ماد ها معمول بوده است. به عنوان مثال می توان از سرستون های گور دخمه قیز قاپان و داود دختر سخن به میان آورد. در این نوع ستون، در قسمت فوقانی سر ستون، قسمت پیش آمده ای قرار دارد که از دو مجسمه گاو، ترکیب یافته که آن ها با شیوه خاصی پشت بر  هم نمایش داده شده اند. در روی کمر دو گاو به هم پشت کرده که کاملاً مسطح می باشد، حماله ای ستون های سقف جای می گرفت. احتمال می رود که فکر ساختن این نوع سر ستون ها در عصر هخامنشی، از خانه های چوبی منطقه شمال ایران الهام گرفته است زیرا در شمال بدون پوشش خانه ها، تیر های چوبی بام، در میان دو شاخه ای که در بخش بالای سر ستون بود قرار می گرفت. معماران عصر هخامنشی برای این که به این دو شاخه جنبه تزیینی بدهند، احتمالاً از موضوع های افسانه ای که هزاران سال پیش در ایران شناخته شده بود الهام گرفته و به این ترتیب، سرستون هایی را ساختند که تا کنون نظیرش ساخته نشده است. (همان :141در عصر هخامنشی به احتمال زیاد، ستون هایی که سر ستون کامل داشتند در بخش داخلی تالار ها و ساختمان ها به کار برده شده ولی در ایوان های ستون دار که در سه طرف تالار ها قرار داشتند عموماً روی ستون قرار می گرفتند. با شباهت هایی که بین ساختمان های شوش و تخت جمشید به ویژه از نظر ستون و سرستون وجود دارد، می توان چنین تصور نمود که بعد از این که کار معماران و هنرمندان حجار در شوش پایان یافته برای ادامه کار ساختمانی به تخت جمشید رفته اند. (همان) با وجود این که در کتیبه ی داریوش تصریح شده است که ستون ها و سرستون های هخامنشی همان طوری که ظاهر آن ها نشان می- دهد، یونانی نبوده و پایه های گلدانی شکل آن ها در هیچ یک از پا ستون های یونایی شناخته نشده است. علاوه بر این اکثر پا ستون های گلدانی شکل هخامنشی دارای شیار های عمودی بوده، در حالی که پا ستون های یونانی به ویژه در نظام معماری ایونیک، عموماً دارای برجستگی های افقی دایره شکل و تو رفتگی های قاشقی هستند. غیر از اختلاف سلیقه در تزیین پاستون ها، اگر به ارتفاع ستون ها در معماری هر دو کشور توجه شود ارتفاع هیچ یک از ستون های یونانی به ارتفاع ستون های هخامنشی نمی رسد. از طرفی هرگز سر ستون یونانی، شکل ترکیبی نداشته، در صورتی که سرستون های هخامنشی، به طور پیش آمده، از دو گاو و یا دو حیوان افسانه ای پشت به هم کرده تشکیل یافته و از این نظر چه در یونان و چه در کشور های شرق باستان همانند نداشته است. بنابراین می توان چنین اظهار داشت که هر چند که هنرمندان یونانی در ساختمان های شوش و تخت جمشید شرکت فعال داشته اند ولی نقشه و جزئیات کار را با اوامر پادشاهان، معماران ایرانی تهیه نموده و به این ترتیب کار انجام شده کاملاً شیوه ی ایرانی به خود گرفته است. (همان: 142)
معماران دربار هخامنشی برای ستون های کاخ های تخت جمشید چهار نوع سرستون انتخاب کرده اند:
      به شکل گاو.
      به شکل شیر.
      به شکل گریفون.
       به شکل لاماسو.
البته قسمت قدامی شیر و حیوانات افسانه ای که با پاهای جلو برده و جمع کرده خود، سر ستون های تخت جمشید را تشکیل می دهند، بر ما چنان ناشناخته نمی باشد؛ زیرا این نوع حیوانات افسانه ای زینت بخش جامی می باشند که در زیویه از یک قبری به دست آمده که قبر فوق احتمالاً مربوط به یکی از پادشاهان سکاها می باشد. در ضمن لازم به یادآوری است که نقوش جام مذکور از نظر شیوه ی هنری به سبک متداول در هنر اورارتو ساخته شده است. بنابراین معماران هخامنشی در ایجاد سرستون های تخت جمشید که در دنیا تا کنون نظیر آن ها شناخته نشده است از یک طرف تحت تأثیر لاماسو های بین النهرین قرار گرفته و از سوی دیگر با تأثیر پذیری از حیوانات افسانه ای متداول در هنر اورارتو، موفق به ساختن آن ها شده اند و یا این که شاید حجاران هخامنشی با الهام از طبیعت، یعنی با مشاهده ی یک گاو نر خوابیده و یا یک شیر غرّان و غیره کوشش بر این داشته اند تا مشابه آن را با تغییراتی به صورت یک حیوان واقعی و یا تخیلی که حیرت را در تماشاگر بر می ا در ابتدای دروازه ورودی تخت جمشید نقش گاوهای نر، در مقابل مدعوین قرار می گرفت، سپس همین گاوها در بالای ستونهای تالار هشتی دروازه ی بزرگ دیده می شوند. بعد بالای ستونهای آپادانا و ستونهای «تالار تخت»، (صد ستون) قرار میگیرند. همین گاوها در طرفین ایوان تالار ستون دار در تالار تخت، به صورت نگهبانان تالار قرار داده شده اند و در بالای بعضی از ستون های ایوان شمالی و غربی در آپادانا، نیز جای گرفته اند. گاوهایی که سر انسان دارند، در طرفین دروازه بزرگ، در جهت تالار تخت قرار دارند و حضورشان در روی ستونهای این تالار، روی ستونهای «تالار سه دروازه» نیز اتفاقی نیست.) همان)

 و اما ستون در معماری یونانی:
در معماری یونانی ستون عنصر اصلی شمرده می‌شد، به طور کلی آثار معماری یونانی براساسی شیوه های خاص ساختمانی بنیاد شده اند. کهن‌ترین شیوه های قابل تقسیم‌بندی در معماری یونانی بر اساس شکل سرستون و جزئیات ستون عبارتند از: شیوه ی دوریک، ایونیک (ایونیایی) و شیوه ی کرنتی، شیوه‌هایی (سبک‌هایی) که معماران یونانی پدید آوردند، تاحدودی برحسب جزئیات، ولی عمدتاً براساس تناسب های اجزاء از یکدیگر متمایز می شوند. هر سبکی برای هدف خاصی به کار گرفته می شد و هر یک مفاهیم متفاوتی را مجسم می- کرد. لذا بر همین اساس هریک از شیوه های معماری یونان دارای ویژگی های خاصی هستند. در این جا پیش از پرداختن به شیوه های فوق الذکر، باید تصریح نمود که اصطلاح شیوه یا سبک معماری که درباره ی یونان اطلاق می شود، و این کاملا رواست. زیرا بناهای یونانی از ثبات و کمال لازم برخوردارند (زارعی،1389 :265)  همان طوری که در اکثر پیکره های یونانی این مسئله مشهود است. مثلا معبد دوریک نیز مانند پیکره «جوان یونانی» مظهری از قرار و پایداری درونی و سازگاری متقابل اجزای بیرونی است که به آنها ویژگی منحصر به فرد و وحدتی خاص موجودات زنده می بخشد. (جنسن، 1368:92)

الف) شیوه ی دوریک: شیوه ی دوریک یا دوریسی که نام خود را از سرزمین مرکزی یونان گرفته است، اصلی ترین شیوه ی معماری یونان است. زیرا هم قدیمی تر و هم مشخص تر از سایر شیوه های یونانی است. ستون دوریک مشتمل بر بدنه ستون که از قاعده دایره برخوردار است، و از پایین به بالا از قطر دایره کاسته می شود. سطح بدنه ستون با شیارهای کم عمق عمودی به نام «قاشقی ها» تزیین شده است. در انتها بخش بدنه با یک خط افقی معروف به «گلوبند» یا گلویی به سرستون متصل می شود. سرستون از بالشتگی و تاوه چهارگوش واقع بر روی آن تشکیل یافته است. اسپر از دو بخش اصلی دیگر مختلط تر و اجزاء آن عبارتند از: فرسب (ردیف سنگ های صیقل خورده، و افقی که مستقیماً بر روی سرستون ها تکیه دارد) و افریز با سه ترکی ها و چهارگوشی های تزیینی اش و طره به صورت مثلثی در می آید، و با لبه ی برجسته به بیرون خود سطح سنتوری را احاطه می کند. همه بخش های بنا از سنگ های تراشیده شده که بدون ملات بر روی هم قرار گرفته اند. و بدیهی است که در نهایت استادی ساخته و پرداخته شده اند. نسبت ارتفاع به قاعده در ستون دوریک در آغاز ۴ به ۱ بوده ولی در دوره ی کلاسیک این نسبت به پنج و یک دوم و پنج و سه چهارم میرسد، در دوره ی هلنی نسبت ۷ به ۱ می شود (همان :266 ).
ب) شیوه ی ایونیک (ایونیایی): این شیوه ی معماری به سرزمین ایونیا واقع در ساحلی آسیای صغیر (ترکیه) منسوب بوده و کمتر از شیوه ی دوریک صلابت و استواری و رسمیت دارد. خاستگاه آن نیز همچون دوریک ناشناخته مانده است. نخستین بقایای معماری شیوه ی ایونیک از پرستشگاه هایی است که متعلق به قرن ششم ق.م است. از ویژگی های این شیوه: ستون باریک و بلند با سرستونی پیج خورده (حلزونی شکل) است. طرح ستون این شیوه به بیننده از هر طرف دید مشابهی می دهد. نسبت ارتفاع به قاعده ستون در این شیوه ۹ به ۱ و ۱۰ به ۱ یعنی نسبت به ستون دوریک بلندتر است و تعداد شیارهای روی بدنه ی ستون نیز ۲۴ عدد است. (همان : 268
مهم‌ترین عنصری که شیوهی ایونیک را از نظام دوریک مجزا می کند، تغییر شکل سرستون ها است. ستون سنگی در شیوه ی ایونیک به جای این که مستقیماً روی سکوی پله دار (استیلوبات) قرار گیرد، بر روی پایه ستون دایره شکلی که از سنگ یکپارچه تراشیده شده و دارای فرورفتگی هایی نیز می باشد، قرار می گیرد. این سنگ حجاری شده روی یک لوحه ی سنگی مربع شکل قرار دارد که به این نوع پایه ستون در شیوه ی ایونیکی «توروس» گفته می شود. سطح جانبی شیارهای ستون ها در این شیوه در بیشتر موارد، به صورت صاف و تراشیده شده و فاقد گوشه است. در صورتی که در شیوه معماری دوریک خلاف این امر دیده می شود. تعداد شیارهای قاشقی بدون گوشه سبک ایونیک چهار عدد بیشتر از تعداد شیارهای گوشه دار سبک دوریک است. در شیوه ی ایونیک بخش پایینی «آتنا» به شکل مربع در انتهای دیوارهای مقصوره دیده می شود، در صورتی که در شیوه ی دوریک ساده رها می گردد (همان: 269). معابد بسیاری در یونان وسرزمینهای تابعه ی آن به شیوه- ی ایونیک برپا شده اند که می توان به معبد آتنه پولیاس در شهر پرینه ارختئوم (ارختئون) در آتن و معبد آرتمیس در افسوس اشارکرد. 
ج) شیوه کرنتی (قرنتی): شیوه ی کرنتی در اواخر سده ی پنجم ق.م توسط معماری به نام «کالیماخوس» ابداع و به کار گرفته شده و به ناحیه ی کرنیت واقع در جنوب شرقی بخش مرکزی یونان منسوب است. برای نخستین بار از ستون کرنتی در داخل معابد استفاده گردید، ولی اوج گسترش این شیوه در معماری از حدود سال ۳۰۰ ق م به بعد است که در ستون های بیرونی ساختمان ها مورد استفاده قرار گرفته است، ویژگی آن، سرستونی به شکل کاسه ی زنگ رو به بالا، با آرایش برگ کنگری به گرد آن است. بدنه ستون کرنتی هم از بدنه ی ستون دوریک باریک تر و بلندتر است، ولی قطران، مانند بدنه ی ستون ایونیک، از روی پایه ی ستون به یک میزان بالا می رود. بهترین نمونه معبدی که به این شیوه ساخته شده، معبد زئوس (سده ی دوم ق.م) در شهر آتن است. سر ستون کرنتی با ظرافت بسیار تزیینی اش بیشتر به عنوان یک المان تزیینی مورد توجه بوده و دقت بسیار زیادی که در حجاری های پیکره ها به کار رفته، در سرستون های این شیوه نیز دیده می شوند. سرستون کرنتی در حقیقت کمال مطلوب یونانیان بود، چون در مورد ستون ایونیک مسئله دید در گوشه ها برای معماران معابد مشکل بود و با به کارگیری سرستون ایونیک در زوایا با دید دو جانبه آن مشکل دید کنج ها لاینحل مانده بود، با ابداع شیوه ی کرنتی که سرستون تزیینی آن از تمام جوانب دید یکسان داشت، همین امر موجب گردید تا یونانیان در رسیدن به کمال مطلوب مورد نظرشان توفیق حاصل کنند. به نظر می رسد که این سرستون از سرستون های شیوه ی مصری تأثیر پذیرفته باشد (همان: (271

تطبیق ساختار ستون‌های هخامنشی و یونانی:
ستون های تخت جمشید از بلندترین ستون های ساخته شده تا آن زمان در تمام دنیا می باشند. درباره ی ریشه ی نقش های سرستون ها باید گفته شود که آن ها ریشه ایرانی داشته اند. برخی از اروپاییان اصرار دارند که بگویند غیر از یونانی ها هیچ کس نمی توانسته به این گونه ستونی را بسازد و مسائل دیگری که ظاهراً منطقی به نظر نمی رسند. سرستون ها به گونه کله گاوی، کله شیری و کله عقابی حجاری شده اند، که دو تای آخری را احتمالاً به دلیل بکار نبردن آن ها، در آن زمان در خاک دفن کرده اند. برروی این ستون ها "پالار" یا تیر اصلی و روی آن "فرسب" گذاشته می شد. در مجموع، طرح این ساختمان ها دارای نظم دقیقی است که با شیوه ای خاص و با دیوارهای ساده، فضاهای مختلف را از هم جدا کرده اند. (پیرنیا،1387:74 )
پروفسور دانجلیس درباره جانمایه معماری هخامنشی مطالب با اهمیتی را بیان نموده اند:
بیشترین توجه ما معطوف به درک تعابیر و تفاسیری است که در این شکوفایی نوین (معماری) متجلی شده است، شکوفایی نوینی که از ویژگی های عمده ی آن ملبس شدن به عظمت و جلال و شکوه بی سابقه ای است که فقط کلماتی از نوع افسانه ای و حیرت انگیز می توانند بیانگر کیفیت واقعی آن باشد. آن چه که بیش از همه ما را به شگفتی وا می دارد رعنایی ستون هاست که در تمدن های مدیترانه ای، مصری و هلنی کاملاً بی سابقه و ناشناخته بوده است. (همان)

همچنین می توان گفت که در تمام جهان برای اولین بار جسارت معماری از حد خود فراتر می رود و تالارهای ستون داری به وجود می آید که ستون های آن کاملاً نازک هستند تا حدی که فنون ساختمان سازی مصری را به کنار می گذارد و از آن پیشی می گیرد. در این تکنیک برای کاهش فاصله های بسیار زیاد بین محور ستون ها از سر ستون هایی استفاده می شود که قسمت بالایی به صورت دو شاخه یا چند شاخه است . این نوع معماری با زمین سر جنگ دارد و می خواهد با شدت و حدت هر چه تمام تر ریشه از زمین برکند و سر بر افلاک ساید. (همان : 76 معماری هخامنشی مبتنی بر تکرار یاخته های مربعی شکلی است که سابقه ای بسیار کهن دارد. این یاخته ها، کلاً بنابر مقتضیاتی که شکل های ساده قائم الزاویه می شوند و با برافراشته شدن و سر به سوی آسمان کشیدن حقیقتاً و بخصوص در بعد سوم (بعد عمودی) موجب تجربه الهامات نوینی می گردند. به نظر من چنین می رسد که حتی در این مورد این معماری ها ویژگی هایی را بروز می دهند که با ویژگی های بناهای یونانی همان عصر کاملاً متفاوت و از آنها دور هستند. بناهای یونانی بلافاصله بدون هیچ واسطه ای از سطح زمین می رویند و بیشتر با زمین و چشم اندازهای آن در ارتباط هستند و کمتر سر به سوی آسمان می کشند. جاگیری عناصر و فضاهای آن ها از نقشه های منظم و مبتنی بر قواعد محکم نشأت نمی گیرد درحالی که بر عکس، مسیرها، پرسپکتیوها و تخیلات بی ثبات انسان همه و همه مفسر ذات آزاد این بناها هستند (همان). ما مطلقاً قادر نخواهیم بود که استطاعت و توان این ترکیب کننده ناشناخته هخامنشی را نادیده بگیریم. پس لااقل از هم اکنون باید اقرار کنیم که یونانی ها در سایه همین سهمیه های نوینی که از هخامنشیان اقتباس کرده بودند، توانستند در قلب زبان ویژه معماری مربوط به خودشان و مسلماً به شیوه ای آزادتر و قابل انعطاف تر، مکنونات قلبی خود را بهتر از قبل بیان کنند. خارج از تمام قلم فرسایی هایی که درباره سبک و سیاق و آرایش معماری ایونیک به عمل آمده و بدیهی است که هنوز هم در محل قیزقاپان کردستان یعنی در قلب سرزمین های ایرانی، سرستون های تمام عیاری به سبک و سیاق ایونیک پیدا می کنیم که مربوط به قرن های هفتم و ششم قبل از میلاد هستند. کاملاً محتمل است که بازسازی متیف هایی را که در معماری ایونی آسیای صغیر مشاهده می شوند، مثل ستون های دوگانه خارجی معابد، به گزینش گرایی هخامنشیان مدیون باشیم. از آنجایی که هلنی ها همیشه اندیشه هایی را که منشأ آنها فرم های اقتباس شده بودند و از این طریق به آنها القاء می گردید و یا اینکه خودشان در جستجوی چنین فرم هایی بودند که اندیشه های خود را باور کنند، این اندیشه ها را به عالی ترین و قابل تحسین ترین صورت ممکن بهینه ساخته و فرم ها را تغییر شکل می دادند (همان :82 ).  به نظر می رسد، یک بنا بیش از سایر بناها گواه پذیرش محتاطانه نوین یونانی ها از اصول و فرم های هخامنشی و الحاق این نوگرفته ها به معماری خود است و آن بنای" تلستریون الوزیس" است. کلیات این بنا نشان می دهد که وسیع ترین ساختمان آن به مثابه یک آپادانا طراحی شده بود. فرم چهارضلعی تالار ستون دار حالت ورودی های دوگانه و به خصوص فراخی نوین و استثنایی آن که متأسفانه تحقق نیافته است، سنگریزی های آن که عملاً مشابه همان چیزی است که در بنای پارسی ها وجود دارد. (همان)     

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد