باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...
باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

باربدنامه (پژوهش و یادداشت)

پژوهش‌ها و یادداشت‌های من در زمینه‌های فرهنگ (هنر و ادبیات)، هنر و ادبیاتِ دراماتیک، انسان‌شناسی و اسطوره...

زندگی‌نامه‌ی دیوید لینچ: فیلمساز و هنرمند سورئالیست

زندگی‌نامه‌ی دیوید لینچ: فیلمساز و هنرمند سورئالیست

دیوید لینچ یکی از کارسازترین و نوآورترین فیلمسازان زمان ماست؛ فیلم‌های او به خاطر تصاویر سورئال، روایت‌های رویایی و طراحی دقیق صدا شناخته می‌شوند. او همچنین فیلم‌نامه‌نویس، نقاش، هنرمند تجسمی، موسیقی‌دان، بازیگر و نویسنده است که در طول زندگی حرفه‌ای خود، گونه‌های گوناگون بیان را بررسی کرده است.

سنین جوانی و تحصیل

لینچ در 20 ژانویه 1946 در میسولا، مونتانا، از پدری دانشمند پژوهشگر و مادری معلم (زبان) به‌دنیا آمد. او در یک خانواده‌ی کوچنشین بزرگ شد که بیشتر در سراسر ایالات متحده در حال سفر بودند. او از دوران جوانی به نقاشی و هنر علاقه داشت و پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان در سال 1964 در مدرسه هنرهای زیبای بوستون ثبت‌نام کرد. دیوید لینچ سپس به آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا در فیلادلفیا جابه‌جا شد و در آنجا 

ادامه مطلب ...

فرود آمد


ستاره فرود آمد و باران بارید

نه گذر از گاهِ هستی آگاه شد

و نه نور به کنج خلوتِ سایه راه یافت

تنها جهان در گهواره‌ی هستی، ابرها را کنار زد

و روز، به روزی دیگر رسید.

آدمی خود سنگ‌سار قبر خویشتن است

بریده‌بال و پنهان شده در هزارتوی خویش

پرواز را از یاد برده است

خود آهنگر زندان خویش

عروسکِ عروسک‌گردانِ خویش

در آرزوی باران خاک می‌خورد

در آرزوی خاک، آتش.!

شاهنشه نور بر بالشی از ابر خوابید

سرور ظلمات بیدار

و باز بی‌گاه شد.!

جهانی گم شده در ظلمات

ماهِ قرمز، ماهِ خون و خیال و آرزو.!


نوشته‌ی باربد. ی



انیمیشن کوتاه Destino ساخته‌ی سالوادور دالی و والت دیزنی.


در سال 1946 دو هنرمند اسطوره، یعنی سالوادور دالی و والت دیزنی، یه پروژه‌ی مشترک رو در همکاری باهم شروع کردن. اون پروژه یه فیلم کوتاه انیمیشن بود که با حال‌وهوای مکتب سورئال اون رو طراحی می‌کردن. البته در اون سال‌ها به خاطر بدشانسی‌های مختلف این پروژه هیچ وقت به پایان نرسید، تا این‌که بالاخره در سال 2003 کمپانی دیزنی اون رو به یاد سالوادور دالی و والت دیزنی تموم کرد. من هم این شاهکار زیبا رو اینجا برای شما به اشتراک می‌گذارم تا با هم ببینیم.

اسم این فیلم هست: Destino 

دستینو در زبان اسپانیایی به معنی «مقصد و سرنوشت» است.

از اون‌جایی که ذهن پست و کثیف سانسورچی سایت نماشا نتونست این انیمیشن رو تحمل کنه، لینک یوتویوبش رو براتون می‌گذارم.

 

https://youtu.be/y_TlaxmOKqshttps://youtu.be/y_TlaxmOKqs








تماشا و تحلیل فیلم صدف و مرد روحانی «صدف و کشیش» The Seashell and the Clergyman «سینمای سورئال، قسمت اول»


می‌خوام در چند قسمت فیلم‌های سینمای مکتب سورئال رو اینجا برای تماشا بذارم، از سینمای مدرن و مکتب سورئالیسم بگم و درنهایت اون فیلم‌ها رو با استفاده از منابع مختلف تحلیل کنم.

در این قسمت به فیلم صدف و مرد روحانی که به «صدف و کشیش» هم ترجمه شده می‌پردازم، عنوان این فیلم به انگلیسی هست: The Seashell and the Clergyman که ترجمه‌ی عنوان فرانسویش La Coquille et le clergyman میشه.



اول از همه تماشا


دوران شکل‌گیری سوررئالیسم‌ تقریبا‌ با‌ اولین موفقیت‌های سینمای صامت در میان مردم همزمان بود، سوررئالیست‌ها با حساسیتی که به هر‌ چیز تازه یا مدرن داشتند، طبیعی بود که سینما را شیوه‌ی بیان شورانگیزی‌ بشمارند و از آن استقبال‌ کنند‌؛ اما جا دارد بگوییم که علت توجه آن‌ها به سینما نه تنها امکانات فنی یا نظام روائی آن بلکه به جهت "شگفتی‌آفرینی‌"سینما بود. 
ادامه مطلب ...

شعر - یار من - از «آندره برتون». مترجم: باربد. ی

شعری از «آندره برتون».  مترجم: خودم.
...
یار من با گیسویی به سرخی آتش

با پنداری همچون آذرخش

با کمری همچون ساعت شنی

با تنی کشیده همچون پلنگ

 

یار من با سخنی از کلاه نشان و خوشه‌ی ستارگانی از آخرین پهنای شکوه

با دندانی همچون شیار ِ سپید موشانی در سپیدی زمین

با زبانه‌ای از فرسایش شیشه و که‌ربا

 

یار من با زبانه‌ای از دشنه‌ی خودی

با زبانه‌ای از دخترکی زیبا که پلک بر هم فرو می‌نهد و باز می‌کند.

با زبانه‌ای از سنگی باورنکردنی

 

یار من با مژگانی از نوازش دست خطی کودکانه

با ابروهایی کشیده همچون آشیانه‌ی پرستو‌ها

 

همسر من با سیمایی از تابلویی بر طاق داغ‌ رامِشکَده

و بخاری نشسته بر قاب های شیشه‌ای

 

یار من با شانه‌هایی از جنس شراب

و از سرچشمه‌ای با دلفین‌ها که سرهاشان زیر یخ در فشار است.

یار من با مچ‌های جفت شده

 

یار من با انگشتانی از شانس و تک‌خالی از قلب‌ها

با انگشتانی از چمن‌زار

 

یار من با زیربغلی از سمور و جوزالش«بلوط»

و از شبی نیمه تابستانی

از درخت‌چه ی برگ‌نو و از جایگاه کوسه‌ماهی کوچک

با لشگری از کف دریا و آب‌بند ها

و از مخلوط کردن گندم و آسیاب  

«آندره برتون»

 

 ...
تقدیم به نخستین دیوانه‌ای که ساعت را ساخت.  مترجم: باربد. ی