ادامه مطلب ...این پست و پست بعدی رو میخوام در مورد "پرفورمنس آرت" یا "هنر اجرا" مقاله (دو مقالهی متفاوت، ولی دربارهی یک موضوع واحد) بنویسم. از نوشتن نام منابع خودداری میکنم، چون متوجه شدم عدهای از وبلاگها برای پایاننامهها و مقالههای دانشگاهیشون کپی پیست میکنن. ولی برای مطالعهی بیشتر اگه علاقه داشتید، بهم پیام بدید تا بهتون منابع مختلفی رو معرفی کنم. و در نهایت این که بعد از خوندن این مقالهها خوشحال میشم نظراتتون رو برام بنویسید، تا من هم از اندیشهی شما استفاده کنم.
اسم این مقاله هست: پرفورمنس آرت چگونه در جهان مدرن پدید آمد.
هنر اجرا گونهای از هنر است که عناصر تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی را با هم ترکیب میکند. هنر اجرا با «رخداد» مرتبط است و اغلب به صورت مترادف با یکدیگر به کار میروند. ولی هنر اجرا معولا برنامهریزی دقیقتری دارد و عموما تماشاگران را در اجرا دخالت میدهد. هنر اجرا که از دهه 1960 به بعد باب شد، هنر زنده نیز نامیده میشود و اغلب دارای محتوای سیاسی و فلسفی است و با هنر مفهومی پیوند نزدیک دارد.
این اصطلاح «هنر مفهومی» بر گونههای مختلف هنری دلالت دارد که در آن ها فکر و ایده هنر بیش از وسیله بیان و کار نهایی حائز اهمیت است. سُل لِویت هنرمند مفهومی آمریکایی در ۱۹۶۹ در مقالهای نوشت ضرورتی ندارد که همهی ایدههای هنری قالبی یک شیء معین (تابلو و مجسمه و غیره) را به خود گیرد. لویت معتقد بود که نقد هنری دیگر ضرورتی ندارد، زیرا که هنرمندان میتوانند تحلیل خودشان از هنر را بنویسند و نوشتههای آنها همچون تابلوهای نقاشی و مجسمهها، ماهیت و شان هنری دارد. هنر مفهومی در مراحل اولیه خود به شکلهای مختلفی عرضه شد ولی به مرور به گزارش یک ایده، رخ داد یا فعالیت با استفاده از مطالب مکتوب، تصاویر، فیلم های ویدئویی و اشیای واقعی، تحول یافت. ریشه اصلی هنر مفهومی به مارسل دوشان برمیگردد. ولی در دهه ۱۹۶۰ بود که هنر مفهومی به یک پدیدار مهم بین المللی تبدیل شد. هنرمندان مفهومی در واقع میخواستند هنر را از قید شیئیت و در نتیجه ارزشهای تجاری سوداگرانه رها سازند و مرز بین شیء هنری و اشیاء دیگر را از میان بردارند. میگفتند: «تابلوهای نقاشی و مجسمهها چیزی بیش از وسیله انتقال اندیشهها و توصیف رخدادها و وضعیتها نیستند. بنابراین عکسها، متنها، نقشهها، نمودارها، نوارهای کاست و ویدئو و اشیا دیگر نیز میتوانند در مدیومی تئاتری مورد استفاده قرار گیرند و همچون رسانههای ارتباطی استفاده شوند.» از جمله هنرمندان برجسته مفهومی جوزف کاسوت در خور ذکر است که در کاری با عنوان یک و سه صندلی (موزه هنر مدرن، نیویورک ۱۹۶۵) (تصویر یک) یک صندلی واقعی، تصویر یک صندلی و تعریف نامهی صندلی را در جوار هم قرار داد.
(تصویر یک.)
این هنر تا حد بسیار زیادی هم ردیف هنر محیطی قرار می گرفت، چرا که هنر محیطی نیز با استفاده از همین روش ولی با تاکید بر محیط و تاثیر پذیری مخاطب از محیط خلق می شد. هنر محیطی که در دهه 1960 پا گرفت هنری است که در آن هنرمند میکوشد با ایجاد یک فضای سه بعدی، تماشاگر را محصور کند و او را درگیر «رخدادها یا بازیها»یی سازد که از قبل طراحی شده است و همگی برنامه ریزی شدهاند. آلن کاپرو «که از پیشتازان رخداد نیز به شمار می آید»، کینولتز و اولدنبرگ از چهرههای برجسته مرتبط با هنر محیطی هستند.