تصویر زیر بازسازی چهرهی یک شمن باستانی، در اسکاندیناوی باستان یا نروژ امروزی هست. اگر به خیلی عقبتر برگردیم به احتمال بسیار زیاد بقیهی شمنها در دیگر نقاط دنیا هم تصویری مثل همین داشتن. چرا که ریشه و اصالت این آیین کهن یگانه است و به آفریقا برمیگرده.!
از سیبری بگیر تا ایران باستان، یونان و رم باستان، میان رودان، مغولستان، چین، ژاپن، اروپای میانه، اقوام سلت، ساکسونها، اسکاندیناوی، استرالیای کهن، آمریکای شمالی، آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی، همه و همه، ریشههای اولیهی نژادی و مذهبیشون (که شمنیسم هم بخشی از اونه) به آفریقا برمیگرده.!
ادامه مطلب ...
اونچه که در مقالهی پیشرو میخونید پژوهشی با موضوع شناخت شمنها و شمنیسم در کشورهای آسیایی هست. در این مقاله از ریشهیابی واژهی شمن در زبانهای اقوام مختلف آسیایی شروع کرده و انواع کارها و وظایف اونها رو بر اساس متون تاریخی و اساطیری شرح داده. در آینده اگه وقت داشته باشم مقالههای دیگهای هم در مورد شمنیسم و جایگاه اسطورهای و آیینی شمنها در ایران میگذارم. فراموش نکنیم که بسیاری از آیینها و مذهبهای کشورهای آسیایی، از جمله ایران بر اساس همین آیینهای کهن و باستانی شمنیسم شکل گرفتن و به وجود اومدن. در این مقاله هم میفهمیم که شمنها چه کسانی بودهاند و هم شمنیسم چجور
اشو زرتشت اولین ابر قهرمان و ابرانسان تاریخ
اشو زرتشت اندیشمند، فیلسوف و پیامبر باستانی ایران زمین اولین کسی بود که اخلاق را در قالب نبرد بین نیک و بد ((اهورا مزدا و اهرمن)) به مثابه علت و نیروی اصلی در عالم می دانست. پس او باید اولین کسی بوده باشد که اخلاق را شناخته است.
در آموزش های او راستگویی و دلیری از بزرگترین نشانه های ابرمردان بودند و خود وی نیز از راستگو ترین و دلیرترین اندیشمندان بود. و به همین دلیل است که شخصیت او رو در روی ایده آلیست های بزدلی قرار می گیرد که با دیدن واقعیت فرار می کردند. مردمان بزدل و ترسویی که یا در دل کوهها پنهان شده بودند و دیو پرستی را برمی گزیدند و یا از روی خرافات به کارهای پوچ و بی فایده روی می آوردند . و برای خدایان خون خار دامها و گاه فرزندانشان را قربانی می کردند.اما او بود که اخلاق را شناخت و برای شکوفایی خرد و نیروهای دیونیزوسی، که همان خصلت و روحیهی اصلی عالم است، به مبارزه پرداخت. او همان آموزگار بزرگ است، کسی که ابرمرد را می آموزد و تاریخ را دگرگون می کند. او همان کسی است که ابرمردهایی همچون کورش بزرگ و داریوش بزرگ را میآموزد و به تاریخ و اندیشههای خرد گرایانه ای که در آینده میآیند راه و رسم نشان میدهد.
پس اگر او تا امروز زنده می بود و فرصت پیدا می کرد، ماهیت واقعی اخلاق جهان شمول، یعنی فساد و بیماری آن را ببیند، بنا به همان قدرت شناخت، راستگویی و دلیری اش اخلاق امروز را نابود می کرد و به فراسوی نیک و بد می رفت.
مدرنیسم را نقد می کرد و علوم، هنر و حتی سیاست های مدرن را نیز از آن مستثنی نمی گذاشت. اخلاق سروران و بردگان را باز نویسی می کرد و به فراسوی نیک و بد قدم می گذاشت. پس او باید آغاز زرتست دیگری شده باشد: زرتشت نیچه.!او همان کسیست که اکنون در او تمامی ((اضداد)) در وحدتی بی سابقه به هم پیوسته اند . عالی ترین و پست ترین نیروهای حیاتی انسان ، شیرین ترین و ترسناک ترین آنها ، در او با قطعیتی نامیرا از فواره ی واحدی بیرون زده .
او همان کسی است که ابرمرد را می آموزد و در این میان به طور مرموزی حالات یک ابرمرد را از خود نشان می دهد . او همان کسی است که حقیقت را می آفریند و مفهوم ابرمرد را به ((معنای هستی)) به بزرگترین واقعیت تبدیل می کند . واقعیتی که ضرورتا در فراسوی نیک و بد به دنیا می آید.